عشق فقط یک کلام.....حُسَین علیه السلام

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

عشق فقط یک کلام.....حُسَین علیه السلام

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

عشق فقط یک کلام.....حُسَین علیه السلام

سلام به شما دوست عزیز

برداشت های خودم رو از تمامی رخدادها ، مطالعات و ... را سعی میکنم در اینجا یادداشت کنم.

سپاسگذارم از اینکه وقت گرانبهای خود رو برای خواندن نوشته های من گذاشتید.

یا علی

پیوندها

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۹ ثبت شده است

اذان آخر

طبیبا وامکن زخم سَرَم را

مسوزان قلب زینب دخترم را

طبیبا کار من از درمان گذشته

زد آتش زخم سر این پیکرم را

طبیبا نسخه ننویسی که باید

اجل برچیند امشب بسترم را

ببند آنگونه فرقم را که در قبر

نبیند فاطمه زخم سَرَم را

من آن یارم که شستم در دل شب

تن خونین تنها یاورم را

درود زندگی را گفتم آن روز

که زد در کوچه قنفذ همسرم را

در و دیوار مسجد هست شاهد

که من گفتم اذان آخرم را

 

ستاره

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۰:۰۶
حمیدرضا

لطف تو یارب! ازل است و ابد
این منم و این گنه بی‌عدد
روی سیه، بار خطا، فعل بد   
نمی‌زنی به سینه‌ام دست رد    یا واحد یا احد یا صمد
تشنـه لبم آب حیاتم بده   
 غرق گنـاهم حسناتم بده
از کرم خویش نجاتم بده   
 اگرچه باشدگنهم بی‌عدد   یا واحد یا احد یا صمد
بنده ولی بنـده شرمنده‌ام   
 رو سیه و زار و سرافکنده‌ام
باز به سوی تو پناهنده‌ام    
 ای همه عفو تو فراترزحد    یا واحد یا احد یا صمد
آمده‌ام تا کـه قبولم کنی    
وصل به اولاد رسولم کنی
سائل زهرای بتولم کنی     
جزکرمت هیچ ندارم سند   یا واحد یا احد یا صمد
مرا به قرآن پیمبر ببخش  
به اشک صدیقه ‌اطهر ببخش
به آخرین نماز حیدر ببخش  
که بوده ذکرم همه حیدرمدد  یا واحد یا احد یا صمد
عبـد فراری‌ام که برگشته‌ام  
غرق به خوناب جگر گشته‌ام
ببین به کار خویش سرگشته‌ام  
آخر کارم به کجا می‌رسد؟   یا واحد یا احد یا صمد
من که گنه‌کارترم از همه    
ز آخر کار خود کنم واهمه
به پهلوی شکسته فاطمه     
ببخش ورنـه آبرویم رود     یا واحد یا احد یا صمد

بیتوته

 

 

با گریه ایستاد، دوباره نگاش کرد

تسبیح را بدست گرفت و دعاش کرد

 

معلوم می شود که نمک گیر زینب است

 وقتى بجاى شیر نمک را غذاش کرد

 

افتاد یاد کوچه و پاى برهنه اش

وقتى مقابلش پدرش گیوه پاش کرد

 

از بس به وصل فاطمه اش اشتیاق داشت

در خواب بود قاتلش اما صداش کرد

 

بین دو سجده بود که فرق سر على

مانند ذوالفقار دودم شد...دوتاش کرد

 

شمشیر تا میان دو ابروى صورتش

طورى نشسته بود نمی شد جداش کرد

 

می خواست دست و پا زدنش بیشتر شود

شمشیر را میان سرش جابجاش کرد

 

اى روزگار! آخر على را زمین زدند

باید ازین به بعد جگر را فداش کرد

 

وقت وصال بود، دوباره خضاب کرد

وقت خضاب خون سرش را حناش کرد

 

بین حصیر پاره پدر را حسین برد

تا اینکه از قضا پسرش بوریاش کرد

 

علی اکبر لطیفیان

 

شعرِشاعر

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۰:۰۹
حمیدرضا

گدای کوی کریمیم و نان بهانه‌ی ماست
نظر به منظر جانان مراد و منظور است

چقدر غبطه خورم بر کبوتران بقیع
شکسته بال و پرم… قبر خاکی اش دور است

به قبر خاکی او سایبان بدهکاریم
برای گنبد و گلدسته نقشه‌ها داریم
مرضیه نعیم امینی

 

آید آنروز که آییم به ایوان طلات
با چراغ و علم و پرچم و گلدان طلات

چارده صحن بسازیم برای حرمت
چارده باب شود باز به دالان طلات

اسم هر باب بنام یکی از معصومین
زینت سر درِ هر باب به عنوان طلات

وسط صحن که افتد حرم پیغمبر
دور تا دور بسازیم شبستان طلات

 

باشگاه خبرنگاران جوان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۹:۰۰
حمیدرضا