عشق فقط یک کلام.....حُسَین علیه السلام

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

عشق فقط یک کلام.....حُسَین علیه السلام

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

عشق فقط یک کلام.....حُسَین علیه السلام

سلام به شما دوست عزیز

برداشت های خودم رو از تمامی رخدادها ، مطالعات و ... را سعی میکنم در اینجا یادداشت کنم.

سپاسگذارم از اینکه وقت گرانبهای خود رو برای خواندن نوشته های من گذاشتید.

یا علی

پیوندها

۳۲۰ مطلب توسط «حمیدرضا» ثبت شده است

مداحی بیاد ماندنی و دلسوز غمنامه حضرت رقیـه(س)حاج یونس حبیبـی(یااباعبدالله الحسین ع)

دریافت

حجم: 10.7 مگابایت


اون که می گفت تو کربلا

خیمه هاتو آتیش زدند

نگفت کجا به بچه ها

زخم زبون و نیش زدند

اون که می گفت یه دختره

آتیش به دامن رودیده

نگفت تو اون صحرا چرا

راه نجف رو پرسیده

اون که میگفت زینب تو

رگ بریدت رو بوسید

نگفت میون نیزه ها

فقط سر تو رو می دید

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۶ ، ۱۹:۲۵
حمیدرضا

“آیا حکومت ری را واگذارم که نهایت آرزوی من است

یا بازگردم گناهکار با کشتن حسین

در کشتن حسین دوزخی است که مانعی از آن نیست

ولی حکومت ری هم نور چشم من است”



کـلام امـام حسیـن (ع) به عمر بن سعد



((مالک ! ذبحک اللّه علی فراشک , ولا غفر لک یوم حشرک , فواللّه انی لارجوا ان لاتاکل من بر العراق الا یسیرا)). یـکی از ملاقاتهای سیدالشهدا(ع) در کربلا با ((عمر بن سعد))است که بدون نتیجه , پایان پذیرفت ایـن جلسه به در خواست امام (ع) وبا حضور حضرت ابو الفضل وحضرت علی اکبر (ع) از یک طرف واز جانب دیگر ((عمر سعد)) همراه پسرش ((حفص )) وغلامش ((لاحق )) تشکیل شد ودیگران نیز بـیرون خیمه ایستادند اما اینکه دراین جلسه چه گفته وچه شنیده شد, تاریخ مطالب زیادی نقل نکرده است .

((ابن کثیر)) این جلسه را چنین توصیف می کند: ((حـتـی ذهـب هـزیع من اللیل ولم یدر احد ما قالا, قسمتی از شب (ثلث یا ربع )گذشت وکسی ندانست که آن دو باهم چه گفتند)). ولی آنچه در کتب آمده است این که حضرت به ((عمر سعد)) فرمود: ((ازخدابترس ! توکه می دانی من فرزند چه کسی هستم پس چرا مرا یاری نمی کنی ؟

((عمر سعد)) بهانه آورد که : ((اخاف ان تهدم داری , می ترسم خانه ام را ویران کنند)). حضرت فرمود: ((من آن را از نو برای تو می سازم )). باز به بهانه دیگر متوسل گردید که : ((اخاف ان تؤخذ ضیعتی , می ترسم باغ وزراعتم را بگیرند)). حضرت (ع) فرمود, ((من بهتر از آن را در حجاز به تو می دهم )). بـاز ((عـمر سعد)) به بهانه دیگری متمسک شد که : ((ان لی بالکوفهٔ عیالا, می ترسم زن وبچه ام را ابن زیاد در کوفه بکشد)).

ایـنـجـا بـود کـه حـضـرت , عـصـبـانی شد وفرمود: ویرانی خانه ومزرعه , موجب جواز قتل فرزند پـیـامبر(ص ) نمی شود, لذا اورا نفرین کرد وفرمود: ((خداوند تورا دررختخوابت ذبح کند ودر روز قیامت تورا مورد بخشش قرار ندهد وامیدوارم که ازگندم عراق نخوری مگر مقدار کم )). ((عمر سعد)) با استهزا گفت : ((اگر گندم نخوردیم از جو خواهیم خورد))[۱] . ((ابـن حـجـر)) نـقـل می کند که روزی عمر سعد به امام حسین (ع) گفت : ((ان قوما من السفها یزعمون انی اقتلک )). ((جمعی از نادانان می گویند که من قاتل شما هستم )). حضرت فرمود: ((اینان سفیه نیستند ودرست می گویند))[۲] .


یـکـی از اعـمـال زشـتی که در کربلا رخ داد, ماجرای بستن آب به روی خیمه های حسینی وزنها واطفال بود. ((یـزیـد بن حصین همدانی ))[۵] که نامش در فهرست شهدای کربلا, جاودانه شده است ـبه سـیـد الشهدا(ع) عرض کرد: ((اگر اجازه دهید در مساله بستن آب , باعمر بن سعد صحبتی کنم شاید مؤثر واقع شود)).

امـام (ع) اجـازه فـرمـود ((یزید بن حصین )) به طرف چادر وخیمه ((عمر ابن سعد))حرکت کرد وچـون وارد شـد, بـه ((عـمـر سـعـد)) سلام نکرد واین رفتار, ((عمر سعد))رابسیار ناراحت کرد وگفت : ((یا اخا همدان ! ما منعک من السلام , الست مسلما))!. ((ای برادر همدانی ! چرا سلام نکردی ؟مگر من مسلمان نیستم ))!. ((فـقـال له : هذا ما الفرات تشرب منه کلاب السواد وخنازیرها وهذا الحسین بن علی ونساؤه واهل بیته یموتون عطشا وانت تزعم انک تعرف اللّه ورسوله )).

((یزید بن حصین گفت : این آب فرات است که همه حیوانات از آن استفاده می کنند, اما حسین (ع) زنان وبچه هایش در اثر تشنگی در حال هلاک شدن هستند, مع الوصف تو ادعای مسلمانی داری ))! . ((عـمر سعد)) سرش را پایین انداخت وگفت : ((واللّه یااخا همدان ! انی لاعلم حرمهٔ اذاهم ولکن ما اجد نفسی تجیبنی الی ترک الری لغیری )). ((مـی دانـم آزار واذیـت ایـن خـانـدان حرام است , اما خواهشهای درونی من اجازه نمی دهد که از حکومت ری به نفع دیگری دست بکشم ))!!. ((یـزید بن حصین )) برگشت وبه حضرت عرض کرد, ((قد رضی ان یقتلک بولایهٔ الری , عمر سعد برای رسیدن به حکومت ری , راضی به قتل شما شده است ))[۶] .

مـسـالـه بـستن آب در کربلا, قضیه تازه ای نبود بلکه در نبرد صفین هم ((معاویه ))آب را به روی سـپـاهـیـان امـیرالمؤمنین (ع) بست , هرچند ((عمرو عاص )) با این عمل مخالف بود و می گفت : ((مـعـاویـه ! سـربازان علی تشنه نمی مانند وتو وسربازانت سیراب )) اما معاویه بر بستن آب , اصرار می ورزید تا به دنبال مذاکرات بی فایده ,((مالک اشتر واشعث بن قیس )) شریعه را از دست سربازان مـعـاویه در آوردند آنگاه معاویه به عمرو عاص گفت : ((آیا به نظر تو علی دست به عمل مقابله به مثل می زند))؟

((عـمـرو)) مـی گـویـد: ((ظـنـی انـه لا یـسـتـحـل منک ما استحللت منه وان الذی جا له غیر الما))[۷] . ((عقیده ام این است که امیرالمؤمنین روا نمی دارد چیزی را که تو آن را روا داشتی , چون علی برای بستن آب به اینجا نیامده است )) به قول ((ملای رومی )).

در شجاعت شیر ربا نیستی

در مروت خود که دانه کیستی .

((مرحوم شهریار هم به این جریان اشاره دارد:

سه بار دست به دست آمد آب ودر هربار

علی چنین هنری کردی واو چنان هوسی .

فضول گفت که ارفاق تا به این حد بس

که بی حیائی دشمن زحد گذشت بسی .

جواب داد که ما جنگ بهر آن داریم

که نان وآب نبندد کسی به روی کسی .

توهم بیا وتماشای حق وباطل کن

به بین که درپی سیمرغ می جهد مگسی .● قاصد عمر سعد


آخـریـن باری که سیدالشهدا(ع) با عمر سعد ملاقات کرد, صبح عاشورا بعد ازخواندن خطبه دوم واتـمـام حـجت بود که , عمر سعدرا خواست , اگر چه او از رو به روشدن با حضرت کراهت داشت , ولی به حضور امام آمد, حضرت خطاب به اوفرمود: ((اتزعم انک تقتلنی ویولیک الدعی بلاد الری وجرجان ؟

واللّه لا تتهنا بذلک , عهدمعهود فاصنع ما انـت صـانـع فـانک لا تفرح بعدی بدنیا ولا آخرهٔ وکانی براسک علی قصبهٔ یتراماه الصبیان بالکوفهٔ ویتخذونه غرضا بینهم ))[۹] . ((خیال می کنی در قبال کشتن من , ابن زیاد حکومت ری وجرجان را به تومی دهد؟

به خدا قسم ! به این خوشحال نخواهی شد, زیرا این عهد وپیمانی است پیش بینی شده , اکنون هرکاری از دستت بـر مـی آید انجام بده , اما بدان بعد از این در دنیاوآخرت خوشحال نخواهی بود وگویا از هم اکنون مـی بـیـنـم کـه سر تورا بالای نی می زنند وکودکان کوفه آن را به هم پاس می دهند ووسیله بازی کودکان خواهد شد)).


مهدیه کرمان

vista.ir

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۶ ، ۲۰:۱۴
حمیدرضا

ضَحّاک بن عبدالله مشرقی از یاران امام حسین (ع) که در واقعه عاشورا در کربلا حضور داشت. او پس از اینکه با سپاه عمر بن سعد جنگید و چند تن را کشت، در واپسین لحظات روز عاشورا از نبرد گریخت. ضحاک بن عبدالله از گزارشگران واقعه کربلا در کوفه است.


ضحاک فرزند عبدالله مشرقی از قبیله همدان بود. اطلاعات چندانی از زندگی او در دست نیست. همین اندازه معلوم است که او علاوه بر یاری امام حسین (ع) در کربلا، در زمان امامت امام سجاد (ع) زنده بوده و شیخ طوسی وی را از اصحاب امام سجّاد (ع) نام برده است.


ضحاک از جمله یاران امام حسین (ع) است که با حضور در کربلا و سپس فرار از صحنه نبرد روز عاشورا، انتقاداتی را بعدها بین تحلیل‌گران و مورخین شیعی -به علت تنها گذاشتن امام (ع) و اهل بیتش- برانگیخته است.


طبری نقل کرده است ضحاک به همراه مالک بن نضر ارحبی، در میانه راه کاروان حسینی به سوی کوفه، با امام حسین (ع) ملاقات کردند. امام حسین (ع) آن دو نفر را به یاری خود خواند، وقتی آنان عذر خواستند امام (ع) علت عدم همراهی‌شان را جویا شد. مالک بن نضر گفت: من بدهی و نان‌خور دارم. اما ضحاک دعوت امام را مشروط قبول کرد و گفت: «من هم فردی عیالوارم و به مردم مقروض هستم؛ اما اگر به من اجازه دهی، هنگامی که هیچ جنگجویی -در کنارت- نیافتم، بازگردم و فقط تا آنجا برایت بجنگم که برایت سودمند باشد و بتوانم از تو دفاع کنم.» امام (ع) پذیرفت.


ضحاک در صبح روز عاشورا در حمله اول شرکت کرد و شجاعت‌های بسیاری از خود به نمایش گذاشت و نماز ظهر را همراه امام به جای آورد. او وقتی که دید سپاه بنی امیه به دستور عمر بن سعد اسب‌های یاران امام (ع) را هدف قرار داده و با پی کردن از پای درمی‌آورند، اسب خود را در خیمه‌ای پنهان کرد و خود پیاده به نبرد با دشمن پرداخت.

ضحاک خود نقل کرده که در مقابل امام (ع)، دو نفر از دشمن را که پیاده می‌جنگیدند، به قتل رسانده و دست یکی دیگر را از تنش قطع کرده که حضرت هم در حق او دعا کردند و فرمودند: «سست نگردی، دستت بریده نشود. خداوند از اهل بیت رسول (ص)، بهترین پاداش‌ها را به تو ارزانی دارد.»

ابومخنف از عبدالله بن عاصم الفائشی به نقل از ضحاک بن عبدالله مشرقی آورده است:

«وقتی دیدم یاران امام حسین(ع) کشته شده‌اند و نوبت به وی و خاندانش رسیده و با وی به جز سوید بن عمرو خثعمی و بشیر بن عمرو حضرمی باقی نمانده‌اند، خدمت ابا عبدالله آمدم و گفتم: یابن رسول الله! به خاطر دارید که بین من و شما چه شرطی بود؟ حضرت فرمود: آری، من بیعت خود را از تو برداشتم ولی تو چگونه می‌توانی از بین سپاه دشمن فرار کنی؟ ضحاک گفت: من اسب خود را در خیمه‌ای پنهان کرده‌ام و به همین جهت بود که پیاده می‌جنگیدم.»


پس ضحاک سوار بر اسب شد و از صحنه نبرد گریخت. ۱۵ نفر از اصحاب عمر سعد به تعقیبش پرداختند تا اینکه ضحاک به دهکده‌ای نزدیک ساحل فرات رسید و آنجا توقف کرد. کثیر بن عبدالله شعبی و ایوب بن مشرح حیوانی و قیس بن عبدالله صایدی از تعقیب‌کنندگان او را شناختند و با حمایت و کمک تعدادی از بنی تمیم که آنان نیز از تعقیب‌کنندگان بودند، ضحاک را از کشته شدن رهایی دادند[۴]

ضحاک از محدثین و گزارشگران واقعه کربلا در کوفه است. برخی از مورخان، از جمله طبری، جریان بیعت شب عاشورا توسط امام حسین (ع) و اظهار وفاداری یاران را از قول ضحّاک نقل کرده‌اند.[۵]

شیخ مفید در ارشاد در ماجرای واقعه عاشورا از وی روایت کرده است.[۶] بنابراین، نام او و احادیث منقوله از او، در کتب تاریخ و مقاتل بسیار دیده می‌شود.


منابع

  • البلاذری، احمد بن یحیی؛ انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷م.

  • شیخ طوسی، رجال الشیخ الطوسی، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۵ق.

  • شیخ مفید، الارشاد، نشر اسلامیه، ۱۳۸۰ش.

  • محمدبن جریر طبری، تاریخ طبری، بیروت، نشر موسسه الاعلمی للمطبوعات.

  • محمد بن جرر طبری، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۲ش.

  • ویکی شیعه

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۶ ، ۱۷:۵۶
حمیدرضا


الا ای صاحب قلبم کجایی؟
محرم شد نمیخواهی بیایی؟

خوشا آن شور و حال و اشک و آهت
خوشا آن ناله های نینوایی

خوشا بر حال تو هر وقت که خواهی
کنار تربت آن سر جدایی


امام حسین علیه السلام

palama

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۶ ، ۱۳:۱۵
حمیدرضا


ای ساربان آهسته ران آرام جان گم کرده ام
آخر شده ماه حسین من میزبان گم کرده ام

 

در میکده بودم ولی بیرون شدم چون غافلین
ای وای ازین بی حاصلی عمر جوان گم کرده ام

 

پایان رسد شام سیه آید حبیب من ز ره
اما خدا حالم ببین من مهربان گم کرده ام

 

ای وای ازین غوغای دل از دلبرم هستم خجل
وقت سفر ماندم به گل من کاروان گم کرده ام

 

نعمت فراوان دادی ام منت به سر بنهادی ام
اما ببین نامردی ام صاحب زمان گم کرده ام

 

من عبد کوی عشقم و من شاه را گم کرده ام
آقا تو را گم کرده ام مولا تو را گم کرده ام

 

بنوشتم این نامه چنین با خون دل ای مه جبین
اما ببین بخت مرا نامه رسان گم کرده ام

بیتوته

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۶ ، ۱۹:۲۴
حمیدرضا


 

 
۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۶ ، ۱۸:۲۷
حمیدرضا

سلام دوستان

انشاءالله زیارت کربلا روزی همه مون شود

التماس دعای فرج

 

آماده میشویم دو رکعت عزا کنیم

 حی علی العزا، که قیامی به پا کنیم

 

 قد قامت العزا  که شنیدیم میرویم

 تا حق روضه های عزا را ادا کنیم

 

بوی محرمش همه جا را گرفته است

 وقتش رسیده تا دو سه ماهی صفا کنیم

 

زیبا ترین وضوی محرم که گریه است

باید که اشک را به نظر کیمیا کنیم

 

سجاده سنگ صحن و عبا پیرهن سیاه

 نیت برای غربت خون خدا کنیم

 

آنقدر با لباس عزا سینه میزنیم

تا تار و پود پارچه را نخ نما کنیم

 

در این نماز عشق چه مستانه میشود

پشت سر امام زمان اقتدا کنیم

 

اینجا رکوع ما دم درب ورودی است

عرض ادب به ساحت کرببلا کنیم

 

الحق که کعبه سنگ نشانی برای ماست

 باید به نحو دیگری یاد خدا کنیم

 

با این که سمت قبله هنوزم درست هست

 تیری به نیت دو نشانه رها کنیم

 

اول به سمت کرببلا روضه الحسین

 دوم به سمت کوفه کسی را صدا  کنیم

 

از خاک هم مضایقه کردند کوفیان

 اصلا چگونه یادی از این ماجرا کنیم

 

سر های قدسیان همه بر زانوی غم است

 چون پیکری به خون شده هفتاد چاک و نیم

 

هفتاد زخم پیکر او از گناه ماست

 نیمی برای کرببلا...، پس حیا کنیم

 

اینجا قنوت ما به قناتی رسیده است

باید که سید الشهدا را صدا کنیم

 

تا گفتم السلام علیکم سلام داد

 باید به جان حضرت فطرس دعا کنیم

 

حالا که حکم کرببلا را گرفته ایم

باید دعا به جان امام رضا کنیم

 

شرمنده، لفظ واژه ی "باید" زیاد شد

باید به عهدِ گفتن باید وفا کنیم


یا علی مددی

بیتوته

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۶ ، ۱۲:۵۹
حمیدرضا


گیرم که آفتاب جهان ذره پرور است

این بس مرا که سایه ی مهر تو بر سر است

ای دل چرا به غیر خدا تکیه می کنی؟

امید ما و لطف خدا از که کمتر است؟

بهر دو نان، خجالت دونان چه می کشی؟

ای دل صبور باش که روزی مقدّر است

خاطر ز گفتگوی مکرّر شود ملول

الاّ حدیث دوست که قند مکرّر است

فرخنده نامه ای که موشّح به نام اوست

زیبنده آن صحیفه که او زیب دفتر است

نامی که با خدا و پیمبر ز فرط قدس

زیب اذان و زینت محراب و منبر است

پشت فلک خمیده که با ماه و آفتاب

در حال سجده روی به درگاه حیدر است

شمس ضحی، امام هدی، نور هل أتی

چشم خدا و نفس نفیس پیمبر است

در آیه ی مباهله این مهر و ماه را

جانها یکی و جلوه ی جان از دو پیکر است

وجهی چنان جمیل که از شدّت جمال

وجه خدا و جلوه ی الله اکبر است

نازم به دست او که یکی ناز شست او

از جای کندنِ درِ سنگینِ خیبر است

با اشک چشم، ابر کَرَم بر سر یتیم

با برق تیغ، صاعقه ای بر ستمگر است

جز راه او به سوی خداوند راه نیست

یعنی که شهر علم نبی را، علی، در است

بر تارک زمان و مکان، تاج افتخار

در آسمان فضل، درخشنده اختر است

کمتر ز ذرّه ایم و فزونتر ز آفتاب

ما را که خاک پای علی بر سر افسر است

وصف علی ز عقل و قیاس و خیال و وهم

وز هرچه گفته اند و شنیدیم، برتر است

شد عرض ما تمام و حدیث تو ناتمام

حاجت به مجلس دگر و وقت دیگر است

طبع لطیف و شعر «ریاضی» به لطف و شهد

شاخ نبات خواجه  شیراز و شکّر است

محمدعلی ریاضی یزدی

خبرگزاری مهر

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۶ ، ۱۰:۵۳
حمیدرضا

سلام دوستان ، عیدتون مبارک

خجسته میلاد هفتمین پیشوای خیر و خوبی
                   هفتمین قافله سالار کاروان صبر و شکیبایی
                                               امام موسی کاظم علیه السلام مبارک باد . . .

التماس دعای فرج



بزم مارا باز آمد عالم آرایى دگر

کز قدومش بزم ما گردیده سینایى دگر

قرنها بگذشته از موسى و شرح رود نیل

آمده اینک به فتح نیل موسایى دگر

صادق آل نبى را داده حّى بى نیاز

از براى تشنگان علم، دریایى دگر

گرچه زهرا را به عالم نیست همتایى، ولى

شد حمیده با چنین فرزند،زهرایى دگر

اى صبا بر گو به زهرا دیده روشن چون خدا

داده بر فرزند تو شمس دلارایى دگر

گر که مریم مام یک عیسى بود، حق از کرم

داده بعد از پنج عیسى بر تو عیسایى دگر

از پى ترویج دین و حفظ قرآن مجید

هادى ما در طریقت گشته مولایى دگر

تاجهان مرده را ز انفاس گرمش جان دهد

زد قدم دراین جهان اینک مسیحایى دگر

یوسفى آمد که یوسف هم بود زندانیش

زانکه زندان رفتن او راست معنایى دگر

تا کنداز ریشه بنیاد بنى العباس را

زد قدم امروز انسان ساز فردایى دگر

تا که در عالم به آقایى رساند شیعه را

حق به آقایى خود آورده آقایى دگر

غیر آل للَّه ‌ما را نیست در محشر شفیع

از در دربار آنان پس مرو جایى دگر

در جزا برگ عبور ما به امضاءبسته است

معتبر جز مهر آنان نیست امضایى دگر

گر به تیغى بند بند شیعه را سازى جدا

در سرش جز عشق آنان نیست سودایى دگر

شعر من ران ملخ هست ومن (ژولیده) مور

غیر اینم بر سلیمان نیست کالایى دگر

ژولیده نشابورى


راسخون

عصر ایران

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۲۷
حمیدرضا

سلام خدمت شما

عید غدیرخم را به همه شما تبریک میکنم

التماس دعای فرج

یا علی مددی

 از کعبه ظهور کرد تا بر همه کس
     معلوم شود که صاحب خانه کیست...


عمری است که دم به دم علی می گویم
در حال نشاط و غم، علی می گویم
یک عمر علی گفتم و ان شاالله
تا آخر عمر هم، علی می گویم


امروز به هرکوچه اذان باید گفت
در وصف علی ز آسمان باید گفت
چون عید امیر مومنین است
تبریک به صاحب الزمان باید گفت



 غدیر، یک تاریخ است؛ تاریخى که ابتدایش مدینه است، میانش کربلا و انتهایش ظهور


آغاز، علی بود و علی حُسن ختام
او اول و آخر است به دین اسلام
در عید غدیر خم فرستد صلوات
هر کس که او را علی ولی گشت و امام


بیتوته

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۶ ، ۱۲:۴۷
حمیدرضا