عشق فقط یک کلام.....حُسَین علیه السلام

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

عشق فقط یک کلام.....حُسَین علیه السلام

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

عشق فقط یک کلام.....حُسَین علیه السلام

سلام به شما دوست عزیز

برداشت های خودم رو از تمامی رخدادها ، مطالعات و ... را سعی میکنم در اینجا یادداشت کنم.

سپاسگذارم از اینکه وقت گرانبهای خود رو برای خواندن نوشته های من گذاشتید.

یا علی

پیوندها

۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

مارا هم از مقتل صدایی کن حسین جان 
دل های مارا کربلایی کن حسین جان 

جام شهادت را به کام ما بنوشان 
این عمرها را هم خدایی کن حسین جان 

یاران همه بار سفر بستند ورفتند 
جاماندگان را هم صدایی کن حسین جان 

رقص جنون در آتش خون حاجت ماست 
در راه خود مارا فدایی کن حسین جان 

ما خاک این درگاه را خوردیم یک عمر 
با ما فقیران آشنایی کن حسین جان 

این لشگر عشق است و ما سرباز عشقیم 
بر لشگر عشقت دعایی کن حسین جان 

بین قنوت و سجده از رخ پرده بر داشت 
وجه خدایی را رونمایی کن حسین جان 

یا لیتنا کنا معک ورد لب ماست 
در حنجر ما هم نوایی کن حسین جان 

ای ساکن دیر و تنور و تشت ونیزه 
در جان ما هم روشنایی کن حسین جان 

مارا فنای کربلای خویش فرما 
دنیای مارا نینوایی کن حسین جان 

دنیای ما عقبای ما این خیمه گاهت 
تا خیمه خود رهنمایی کن حسین جان

ما را گنهکاران دنیا نام بگذار 
اما قیامت غم زدایی کن حسین جان 

از ارکیان تا عرشیان راهی دراز است 
ماراهم آخر کربلایی کن حسین جان

محمل


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۷ ، ۰۱:۲۰
حمیدرضا

شاید امسال بیایم حرمت؛ یا شاید …
سر و کار دل من هست, فقط با «شاید»
باز هم دفتر خود را بزن ارباب, ورق 
اصلا افتاده کسی از قلم آقا !؛ شاید
فکرش افتاده شبیه خوره‌ای بر جانم
از منِ زشت, بَدَت آمده حتی؛ شاید
می‌روم گم بشوم از نظر مردم شهر 
تا شوم در حرمت پیش تو پیدا شاید
آه, بیرون نکن ارباب مرا راه بده
که به دردت بخورم روز مبادا شاید
می‌روم تا متوسل بشوم بر مادر
برگه‌ی نوکری آنجا شود امضا شاید
باید انگار, شهیدت شوم آن هم گمنام
تا قبولم بکند حضرت زهرا شاید …
رضا قاسمی



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۷ ، ۰۲:۱۹
حمیدرضا


می‌خرم برجان خود درد و بلای روضه را
می‌کشم برصورتم دست شفای روضه را
 
پیش تو آخر سیاهی روسپیدم می‌کند 
دوست دارم پرچم بزم عزای روضه را
 
کربلا قسمت نشد، عیبی ندارد لااقل
ای خدا از ما نگیری کربلای روضه را
 
نام تو آمد میان، پس می‌شود احساس کرد
بوی سیب سرخ جاری در فضای روضه را
 
مادرت با هر «حسین» ما به سینه می‌زند
می‌نشیند ابتدا تا انتهای روضه را
 
از بلا و از مریضی جسم و جانش بیمه ست
مطمئناً هرکسی خورده غذای روضه را
 
مزه‌اش زیر زبانش هست تا پایان عمر
نوش جان کرده کسی که قند و چای روضه را
 
در قیامت می‌شود محشور هرکس با کسی
با خودت محشورکن ما بچه‌های روضه را
 
محمد حسن بیات لو

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۷ ، ۰۱:۳۷
حمیدرضا

 
تمام عمر نهم سر بـه خاکِ این درگاه
کـه لحظه ای تـو کنی زیر پایِ خویش نگاه
بـه دامنت ز ازل چنگ مـن گره خورده
بر آن مباش کـه دست مرا کنی کوتاه
 
تـو و کشیدن دامن ز دست مـن؟ هیهات
مـن و جدایی از این آستان؟ معاذالله
اگر تمامِ زمین را نهند بر دستم
گر از سپهر بـه جنگم بیاورند سپاه
 
نه دست میکشم از دامن محبت تـو
نه رو نهم بـه در دیگری از این درگاهِ
سفید رو چو تـو نشنیده و ندیده کسی
کـه روی خویش نهد بر روی غلام سیاه
 
بـه غیر روی تـو، ای آفتابِ هردو جهان
کسی ندیده زخاک تنور تابد ماه
رسد چو نغمه قرآن بـه گوش در چشمم
سرت بـه نوکِ سنان، جلوه میکند ناگاه
 
چهارده سده بگذشته وهنوز هنوز
دل شکسته مـا با سرت بود همراه
بـه زیر کعب نی و تازیانه عترت تـو
 
بـه قلبِ خصم نهادند حسرتِ یک آه
بـه غیر باب عنایات و رحمت و کرمت
کجا بـه میثم آلوده میدهند پناه؟
پارس‌ناز

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۷ ، ۰۱:۰۸
حمیدرضا