سلام خدمت شما همه دوستان عزیز
عیدتان مبارک باد
التماس دعای فرج
یکی روانه به دنبال یوسف زهراست سلام الله علیها
یکی بهشت خدا را به چشم خود دیده
یکی به یاد جهنم ز تابش گرماست
یکی به خیمه ندای الهی العفوش
یکی دو دیدهاش از اشک شوق چون دریاست
یکی به امر خداوند سر تراشیده
یکی دو دست دعایش به سوی حق بالاست
سلام باد بر آن مُحرم خداجویی
که روح بندگی از اشک دیدهاش پیداست
سلام باد بر آن کاروان صحراگرد
که لحظهلحظه به دنبال سیدالشهداست
سلام باد به عباس و اکبر و قاسم
که حج واجبشان در زمین کربوبلاست
سلام باد به اخلاص و صدق ابراهیم
که بهر ذبح پسر همچو کوه، پابرجاست
سلام باد به ایثار و عشق اسماعیل
که سر به دست پدر داد و خویش را آراست
وجود او همه تسلیم محض پا تا سر
که دست شست ز جان و سر و خدا را خواست
کشید تیغ ولی آن گلو بریده نشد
فتاده بود به حیرت که عیب کار کجاست
به تیغ گفت ببر! تیغ گفت ابراهیم!
خدات گفته نبر! گر بُرم خطاست خطاست
خلیل! یا مرنی و الجلیل ینهانی
هوالعزیز، همانا که حکم، حکم خداست
چه امتحان عظیمی چه صدق و اخلاصی
تو از خدا و خداوند از تو نیز رضاست
به جای ذبح پسر سر ز گوسفند ببر!
که این پسر، پدر بهترین پیمبر ماست
مباد تیغ کشی بر گلوی اسماعیل
به هوش باش که در صلب این پسرِ زهراست سلام الله علیها
درست اگر نگری در وجود این فرزند
جمال نفس رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و علی علیه السلام پیداست
گذار خنجر و دست ذبیح خود بگشا
که ذبح اعظم ما ظهر روز عاشوراست
ذبیح ماست حسینی علیه السلام که پیکر پاکش
هزار پاره ز شمشیر و تیغ و تیر جفاست
بدان خلیل که تنها ذبیح ماست حسین علیه السلام
که پیکرش به زمین، سر به نیزۀ اعداست
ذبیح ماست حسینی علیه السلام که جلوهگاه رخش
تنور و نیزه و دیر و درخت و تشت طلاست
ذبیح ماست شهیدی که تا صف محشر
تمام وسعت ملک خداش بزم عزاست
سلام خالق و خلقت به خون پاک حسین علیه السلام
که زخم نیزه و خنجر به پیکرش زیباست
هزار مرتبه شد کشته روز عاشورا
ز بسکه زخم به زخمش رسید از چپ و راست
گلوی تشنه، سرش را ز تن جدا کردند
که بهر داغ لبش چشم عالمی دریاست
به جز ز اشک غمش دل کجا شود آرام
به غیر تربت پاکش کدام خاک، شفاست؟
به یاد دست علمدارش آه ماست علم
برای آن لب خشکیده چشم ما سقاست
به غیر وجه خدا کل من علیها فان
یقین کنید همانا حسین علیه السلام ، وجه خداست
به یاد خون گلوی حسین علیه السلام تا صف حشر
سرشک «میثم» اگر خون شود همیشه رواست
*« الخلیلُ یأمُرنی و الجلیلُ یَنهانی ، ابراهیم خلیل می گوید ببر و خداوند جلیل می گوید نبر و من توان سر پیچی از حرف جلیل -خداوند عالمیان جل شانه را ندارم».
* « کلُّ مَنْ عَلیها فَان وَ یبقَی وَجْهُ رَبَّک ذوالجلالِ والاکرامِ ، هرکه روی زمین است دستخوش مرگ و فناست و خدای باجلال و عظمت باقی می ماند.
فاطمیه و خیریه آذربایجانیهای مقیم مشهد