عشق فقط یک کلام.....حُسَین علیه السلام

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

عشق فقط یک کلام.....حُسَین علیه السلام

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

عشق فقط یک کلام.....حُسَین علیه السلام

سلام به شما دوست عزیز

برداشت های خودم رو از تمامی رخدادها ، مطالعات و ... را سعی میکنم در اینجا یادداشت کنم.

سپاسگذارم از اینکه وقت گرانبهای خود رو برای خواندن نوشته های من گذاشتید.

یا علی

پیوندها

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بیت المال» ثبت شده است

قنبر – خادم امام علی علیه السلام – به خدمت آن حضرت رسید و عرض کرد: «ای امیر مؤمنان!‌ برخیزید که من چیز خوبی برایتان کنار گذاشته ام.» حضرت با تعجب فرمود: «وای بر تو،‌ چه چیزی؟!‌» قنبر گفت: «شما حالا بیایید». امام علیه السلام برخاست و همراه قنبر به خانه رفت. وقتی در خانه را باز کرد با صحنه عجیبی رو به رو شد. کیسه بزرگی پر از پیاله های طلا و نقره در وسط خانه قرار داشت. قنبر با خوشحالی عرض کرد: «ای امیر مؤمنان!‌ من دیدم که شما همه چیز را بین مردم تقسیم می کنید. گفتم این را از بیت المال برایتان کنار بگذارم.»

قنبر خیال میکرد که با این کار امام را خوشحال خواهد ساخت؛‌ اما امیر مؤمنان علیه السلام سخت ناراحت شد و فرمود:‌«وای بر تو ای قنبر!‌ می خواهی آتشی بزرگ را وارد خانه من کنی؟!» آنگاه شمشیرش را بیرون آورد و آن کیسه را شکافت و پس از دعوت مردم، ظرفهای طلا و نقره را در میان آنها تقسیم کرد. بعد به بیت المال رفت و بقیه اموال را هم به مسلمانان داد. در گوشه بیت المال هنوز خرده وسائلی مثل نخ و سوزن باقی مانده بود. حضرت دستور داد که هر کس مقداری از آنها را نیز بر دارد. مردم که با گرفتن آن همه طلا و نقره حسابی سیر شده بودند،‌ عرض کردند: «ما نیازی به این وسائل نداریم.»

امام علیه السلام لبخندی زد و فرمود:‌«باید خوب و بد بیت المال را با هم بر دارید.»


منبع:کتاب لبخند ستاره ها(حکایت هایی از لبخندهای چهارده معصوم علیهم السلام)

به کوشش: غلامرضا حیدری ابهری

آوینی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۵ ، ۱۵:۵۹
حمیدرضا