اربعین آمد و چشم ها باز گریان می شود
دوشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۶، ۰۵:۳۹ ب.ظ
اربعین آمد و چشم ها باز گریان می شود
کربلا ماتم سرای اهل ایمـان می شود
غصه های آل طه در مسیر کوفه و شام
یاد شام تارشان در کنج ویران می شود
باز تازه غصه های کربلا در نزد زینب
سید سجاد زین غم اشک ریزان می شود
مجلس شام یزید و لعل لب های حسین
زیرچوب خیزران باز خون ریزان می شود
گوشة ویرانه گویا غنچه ای روییده است
آه و صد افسوس که آن هم برگ ریزان میشود
باز گویا یک سری بی تن به نزد دخترش
یا که خورشیدی به نزد ماه میهمـان می شود
باز گویا دختری از شوق دیــدار پــدر
گریه و زاری نموده تا که بی جان می شــود
باز گویا جابر آید با عطیه کربـــلا
حال او زین ماتم عظمی پریشان می شود
باز گویا زینب غم دیده از شـــام بــلا
می رسد بر کربلا و زار و نالان می شود
کاروان آل یاسین مجلسی برپا نمـــوده
دشت خون با اشک زینب سیر باران میشود
غم فزون گشته ز حد غمخوار زینب رفته است
تا ابد دنیای او همچون غمستان می شود
ناله های زینب و خون دل سجــــاد دین
تازه است هر روز تا مهدی نمایان می شــــود
راجی اندر این عزا با شیعیان هم ناله است
دارد امیدی که روز حشر شادان می شود
۹۶/۰۸/۱۵