ای من فدای آیه آیه آیه ی تو
شعر شب چهارم محرم ـ اشعار شهادت طفلان حضرت زینب سلام الله علیها ـ شاعرناشناس
دیروز نه امروز نه فردا همیشه
عاشق شدن از روز اوّل تا همیشه
من با توام با درد تو تنها همیشه
هر جا که باشی با شُمام اینجا همیشه
عاشق شدن یعنی همین شیدا شدن ها
بر نیمه ی مجنون خود لیلا شدن ها
می میرم از این داغِ جانکاهی که داری
بندِ دلم پاره شد از آهی که داری
تا روی نیزه میروی راهی که داری
در عمق گودال است آن شاهی که داری
ای سایه ام روز تلافی است امروز
در خیمه ی من هم کلافی است امروز
این دو غزال افتاده در دام تو هستند
تکبیر گوی قبله ی نام تو هستند
سرمست آب و دانه ی نام تو هستند
یعنی که خواهرزاده ی جام تو هستند
اینها که پای مکتب من رشد کردند
از نسل طوفان بوده و مَرد نبردند
بگذار سیراب، از نیل تو باشند
قربانی آیات ترتیل تو باشند
ای کعبه ام بگذار در ایل تو باشند
این بچّه های من اَبابیل تو باشند
من باشم و آن وقت تو از پا بیفتی
در زیر تیغ و نیزه ها تنها بیفتی
هرگز نبینم حزن غُربت در گلویت
باشد نصیب من همه درد و بلایت
سرمایه ای دارم که می ریزم به پایت
این بچّه های من فدای بچّه هایت
در پایت افتاده دلم را می پسندی؟
یا هدیه ی ناقابلم را می پسندی؟
این ها نشان از جعفر طیّار دارند
از زندگی در زیر ظلمت آه دارند
با عشق سوزان تو تنها کار دارند
تیغ دوسر بوده دمی خونبار دارند
این دو، دو شیر بیشه های ذوالفقارند
با نعره هاشان کلّ لشکر تار و مارند
ماندم در این خیمه که شرمت پا نگیرد
در قلب تو کوه خجالت جا نگیرد
یک لحظه غم چشم تو را آقا نگیرد
اصلاً خدای تو، تو را از ما نگیرد
ای من فدای آیه آیه آیه ی تو
روی سر زینب بماند سایه ی تو
این ها فدای تار موی اصغر تو
هر دو بلا گردانِ جانِ دختر تو
هستند رزم آمیز میرِ لشکر تو
بر نِی ببینم راس شان دور سرِ تو
طاقت ندارند اینکه در خیمه نشینند
با دست بسته مادر خود را ببینند