دیشب که اشهد گفتنت ذکر لبت بود
سلام دوستان
التماس دعا دارم ازتون در این روزهای کم باقی مانده از ماه مبارک رمضان و شبهای پر فضیلت قدر...
روایت داریم با زبانی دعا کن که گناه نکرده باشی...با زبان هایتان دعایم کنید
تشکر
حضرت علی(ع) در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان، مهمان دخترش ام کلثوم(س) بود و در آن شب حالت عجیبی داشت و دخترش را به شگفتی درآورد.
روایت شده که آن حضرت در آن شب بیدار بود و بسیار از اتاق بیرون می رفت و به آسمان نظر می کرد و می فرمود: به خدا سوگند، دروغ نمی گویم و به من دروغ گفته نشده است. این است آن شبی که به من وعده شهادت دادند.(1)
به هر روی، آن حضرت به هنگام نماز صبح
وارد مسحد اعظم کوفه شد و خفته گان را برای ادای نماز بیدار کرد. از جمله،
خود عبدالرحمن بن ملجم مرادی را که به رو خوابیده بود، بیدار و خواندن نماز
را به وی گوش زد کرد.
هنگامی که آن حضرت وارد محراب مسجد شد و مشغول خواندن نماز گردید و سر از
سجده اول برداشت، نخست شبیث بن بجره با شمشیر برّان بر وی هجوم آورد، ولیکن
شمشیرش به طاق محراب اصابت کرد و پس از او، عبدالرحمن بن ملجم مرادی
فریادی برداشت: "لله الحکم یا علی، لا لک و لا لأصحابک"! و شمشیر خویش را
بر فرق نازنین حضرت علی(ع) فرود آورد و سر مبارکش را تا به محل سجده گاهش
شکافت.(2)
حضرت علی(ع)، در حالی که خون از سر و صورت شریفش جاری بود، فرمود: هذا ما
وعدنا الله و رسوله؛(3) این همان وعده ای است که خداوند متعال و رسول گرامی
اشت به من داده اند.
بدین گونه پیشوایی شایسته، امامی عادل، خلیفه ای حق جو، حاکمی دلسوز و یتیم
نواز، کامل ترین انسان برگزیده خدا و جانشین بر حق محمد مصطفی(ص)، به دست
شقی ترین و تیره بخت ترین انسان روی زمین، یعنی ابن ملجم مرادی ملعون، از
پای درآمد و به سوی ابدیت و لقاء الله و هم نشینی با پیامبران الهی و رسول
خدا(ص) رهسپار گردید و امت را از وجود شریف خویش محروم نمود.
پی نوشت ها:
1- منتهی الآمال، ج1، ص 172
2- الارشاد، ص 23؛ منتهی الآمال، ج1، ص 172؛ الجوهره فی نسب الامام علی و آله، ص 113؛ وقایع الایام، ص 41
3- منتهی الآمال، ج1، ص 174
دیشب فلک دیدی چه خاکی بر سرم کرد
یک بار دیگر رخت ماتم در برم کرد
دیشب که اشهد گفتنت ذکر لبت بود
امن یجیب ورد لبان زینبت بود
التماس دعآ