حُب الحسین رشتۀ تحصیلی شـــماست
دانشسرای عشق و جنون شهر کربلاست
در مبـحـث حسـین شـنـاسـی مـوفــّـقـید
موضـوع بـحث سینه زدن پای روضههاست
تــا روز حـشر مــدرکتــان را نـمیدهـند
بــرگ قبــولی هــمه در پــــوشۀ خـداست
پــاییـن کــارنــامۀ هــر کـس نوشته اند
ایــن مُـهر سرخ، مُهر شـهنشاه کـربلاست
مـحــشر کـنـار درب جـنــان داد میزنیــد:
مــردم نـدیـده ایـد کــه آقـای مـا کجـاست؟!
تنها به عشق اوست که اینجا رسیدهایم
جنــت بــدون حضـرت اربـاب بی صفـاست
نـــاگـاه جبــر ئیــل امــیــن نــالــه میزنــد:
آقایتان حسین، همان مرد سرجداست؟!
محشــر دوبــاره از غــم او ســینه مـیزنـید
آنجــا خــدا به خیر کند، محـشری به پاست