عشق فقط یک کلام.....حُسَین علیه السلام

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

عشق فقط یک کلام.....حُسَین علیه السلام

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

عشق فقط یک کلام.....حُسَین علیه السلام

سلام به شما دوست عزیز

برداشت های خودم رو از تمامی رخدادها ، مطالعات و ... را سعی میکنم در اینجا یادداشت کنم.

سپاسگذارم از اینکه وقت گرانبهای خود رو برای خواندن نوشته های من گذاشتید.

یا علی

پیوندها

۳۰ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

» انگیزه، اخلاص، نشاط و آگاهى در کربلا


» حرکت امام حسین بر اساس قرآن


آیاتى که امام حسین‏ علیه السلام در مسیر راه به آن استناد فرمودند:
 آیه اوّل: همین که نماینده یزید در مدینه (مروان) تصمیم گرفت که از امام حسین علیه السلام براى یزید بیعت بگیرد، امام فرمود: «ویلک یا مروان فانّک رجس» واى برتو، تو پلید هستى و ما خانواده ‏اى هستیم که خداوند در شأن ما فرموده است: «انّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرّجس اهل‏البیت و یطهّرکم تطهیرا»(54) همانا خداوند مى‏ خواهد که از شما اهل ‏بیت هر پلیدى (احتمالى، شک و شبهه‏اى) را بزداید و شما را چنانکه باید و شاید پاکیزه بدارد.
 آیه دوّم: امام حسین‏ علیه السلام در پایان وصیت ‏نامه ‏اى که قبل از حرکت به کربلا نوشتند، به این آیه استناد کردند: «و ما توفیقى الا باللّه علیه توکّلت و الیه اُنیب»(55) توفیق من جز به (اراده) خداوند نیست که بر او توکّل کرده ‏ام و به او روى آورده‏ ام.
 آیه سوّم: همین که براى فرار از بیعت با یزید، از مدینه به سوى مکه خارج شدند (28 رجب)، این آیه را تلاوت فرمودند: «فخرج منها خائفا یترقّب قال ربّ نجّنى من القوم الظالمین»(56) آنگاه که (موسى) از آنجا ترسان و نگران بیرون شد و گفت: پروردگارا! مرا از قوم ستمکار نجات بده.
 آیه چهارم: شیخ مفید قدس سره مى ‏گوید: همین که امام حسین ‏علیه السلام به سوى مدینه رهسپار شد، گروه ‏هایى از جن و فرشته براى یارى آن حضرت حاضر شدند، امّا امام این آیات را تلاوت فرمودند: «اینما تکونوا یدرککم الموت و لو کنتم فى بروج مشیّدة»(57) هرجا که باشید ولو در برج هاى استوار سر به فک کشیده، مرگ شما را فرا مى ‏گیرد. همچنین آیه ‏ى: «لَبرَز الّذین کتب علیهم القتل الى مضاجعهم»(58) کسانى که کشته شدند، در سرنوشتشان نوشته شده بود (با پاى خویش) به قتلگاه خود رهسپار مى‏ شدند.
 آیه پنجم: همین که امام حسین ‏علیه السلام شب جمعه سوم شعبان (قبل از حرکت به کربلا) وارد مکه شدند، این آیه را تلاوت فرمودند: «و لمّا توجّه تلقاء مَدیَن قال عسى‏ ربّى اَن یهدینى سواء السبیل»(59) و چون رو به سوى مدین نهاد، گفت: باشد که پروردگارم مرا به راه راست راهنمایى کند.
 آیه ششم: در مکه همین که با ابن عباس گفتگو مى‏ کردند درباره‏  ى بنى‏ امیّه این آیات را تلاوت فرمودند: «انّهم کفروا باللّه و برسوله و لایأتون الصلاة الاّ و هم کُسالى»(60) آنان به خداوند و پیامبر او کفر ورزیده و جز با حالت کسالت به نماز نپرداخته ‏اند.... و همچنین آیه‏ ى: «یرائون الناس و لایذکرون الله الا قلیلا» با مردم ریاکارى کنند و خدا را جز اندکى یاد نمى ‏کنند. و آیه ‏ى «مذبذبین بین ذلک لا الى هؤلاء و لا الى هؤلاء و من یضلل اللّه فلن تَجِدَ له سبیلا»(61) در این میان (بین کفر و ایمان) سرگشته‏ اند، نه جزو آنان (مؤمنان) و نه جزو اینان (نامؤمنان) و هر کس که خداوند در گمراهى واگذاردش، هرگز براى او بیرون شدنى نخواهى یافت. و فرمودند: «کلّ نفس ذائقة الموت و انّما توفّون اُجورکم»(62) هر جاندارى چشنده (طعم) مرگ است و بى‏ شک در روز قیامت پاداشهایتان را به تمامى خواهند داد.

 آیه هفتم: در آستانه عید قربان که امام حسین ‏علیه السلام از مکه به سوى کربلا حرکت کردند، نماینده یزید در مکه راه را بر حضرت بست، درگیرى با تازیانه رخ داد، به امام حسین گفت: مى ‏ترسم شما میان مردم شکاف بیفکنى!! حضرت این آیه را تلاوت فرمودند: «لى عملى و لکم عملکم انتم بریئون مما اعمل و انا برى‏ء مما تعملون»(63) عمل من از آن من و عمل شما از آن شما، شما از آنچه من مى ‏کنم برى و برکنارید و من از آنچه شما مى‏ کنید برى و برکنارم.
 آیه هشتم: همین که در مسیر کربلا خبر شهادت مسلم را شنیدند فرمودند: «انّا للّه و انّا الیه راجعون»(64) کسانى که چون مصیبتى به آنان رسد، گویند: ما از خداییم و به خدا باز مى ‏گردیم.
 آیه نهم: در نزدیکى کربلا همین که حُر به امام گفت: چرا آمده ‏اى؟ فرمود: نامه‏ هاى دعوت شما مرا به اینجا آورد، ولى حالا پشیمان شده ‏اید و این آیه را تلاوت فرمود: «فمَن نَکَث فانّما یَنکُث على نفسه»(65) پس هرکس که پیمان شکند، همانا به زیان خویش پیمان شکسته است.
 آیه دهم: در مسیر کربلا همین که خبر شهادت نامه‏ رسان خود «قیس‏بن مسهّر صیداوى» را شنید گریه کرد و این آیه را تلاوت فرمودند: «فمنهم مَن قَضى‏ نَحبَه و منهم مَن یَنتَظر و ما بَدّلوا تَبدیلا»(66) از ایشان کسى هست که بر عهد خویش (تا پایان حیات) به سربرده است و کسى هست که (شهادت را) انتظار مى ‏کشد و هیچ گونه تغییر و تبدیلى در کار نیاورده ‏اند.
 آیه یازدهم: همین که فرماندار کوفه (ابن زیاد) نامه رسمى براى حُر فرستاد که راه را بر حسین‏ علیه السلام ببندد و او نامه را به امام عرضه داشت، امام این آیه را تلاوت فرمودند: «و جعلناهم ائمّة یدعون الى النار...»(67) و آنان را پیشوایانى خواندیم که به سوى آتش دوزخ دعوت مى‏ کنند و روز قیامت یارى نمى‏ یابند.
 آیه دوازدهم: امام حسین ‏علیه السلام در کربلا درباره لشکر یزید براى دخترش سکینه این آیه را تلاوت فرمود: «اِستَحوَذ علیهم الشیطان فاَنساهم ذکر اللّه»(68) شیطان بر آنان دست یافت، سپس یاد خدا را از خاطر آنان برد.
 آیه سیزدهم: در روز عاشورا براى لشکر یزید این آیه را تلاوت فرمود: «فاجمعوا اَمرکم و شُرکائکم ثمّ لایکن امرکم علیکم غُمّة ثمّ اقضوا الىّ و لاتنظرون»(69) شما با شریکانى که قائلید، کارتان را هماهنگ و عزمتان را جزم کنید، سپس در کارتان پرده‏ پوشى نکنید، آنگاه کار مرا یکسره کنید و مهلتم ندهید.

و نیز آیه «انّ ولىّ اللّه الذى نزل الکتاب و هو یتولّى الصالحین»(70) سرور من خداوند است که (این) کتاب آسمانى را فرو فرستاده است و او دوستدار شایستگان است. و نیز آیه ‏ى: «و انّى عذت بربّى و ربّکم ان ترجمون»(71) و من از شرّ اینکه سنگسارم کنید، به پروردگار خود و پروردگار شما پناه مى‏ برم. و همچنین آیه ‏ى: «انّى عذتُ بربّى و ربّکم من کلّ متکبّر لایؤمن بیوم الحساب»(72) من به پروردگار خود و پروردگار شما از (شرّ) هر متکبّرى که به روز حساب ایمان ندارد، پناه مى ‏برم.

 54) احزاب، 33.
55) هود، 88.
56) قصص، 21.
57) نساء، 78.
58) آل‏عمران، 154.
59) قصص، 22.
60) توبه، 54.
61) نساء، 142 - 143.
62) آل‏عمران، 185.
63) یونس، 41.
64) بقره، 156.
65) فتح، 10.
66) احزاب، 23.
67) قصص، 41.
68) مجادله، 19.
69) یونس، 71.
70) اعراف، 196.
71) دخان،20.
72) غافر، 27.
درسهایی از قرآن
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۴۹
حمیدرضا

قرآن و امام حسین


» انگیزه، اخلاص، نشاط و آگاهى در کربلا


بر خلاف دنیاى امروز که به ثروت، نیرو، اطلاعات، تخصص، تکنولوژى و حمایت دیگران تکیه دارد، اسلام کارائى و نقش همه‏ ى آنها را در کنار ایمان به خدا، اخلاص، نشاط و انگیزه مى‏ داند.
 نمونه ‏ها:
 نماز بى‏ نشاط، مورد انتقاد قرآن است. «قاموا کسالى»(41)
 انفاق بى‏ نشاط، مورد انتقاد قرآن ‏است. «هم‏کارهون»(42)
 انجام کار بدون نشاط یا همراه با بهانه‏ گیرى، به منزله‏ ى انجام ندادن آن است، بنى‏ اسرائیل چون بعد از بهانه‏ گیری ‏هاى زیاد، گاوى را ذبح کردند قرآن مى‏ فرماید: گویا ذبح نکردند. «فذبحوها و ما کادوا یفعلون»(43)
 بارها قرآن از کسانى که هنگام رفتن به جبهه بى‏ نشاط بودند، انتقاد کرده است. «اثّاقلتم الى الارض»(44)
 از ایمان و توجّه کسانى که تنها به هنگام اضطرار رو به خداوند مى ‏کنند، انتقاد کرده و مى‏ فرماید: همین که در آستانه غرق شدن قرار گرفتند، خدا را مى‏ خوانند ولى همین که نجات یافتند، فراموش مى‏ کنند. «فاذا رکبوا فى الفلک دعوا اللّه... فلمّا نجّاهم الى البرّ اذا هم یشرکون»(45)
 ایمان در لحظه ‏ى خطر کار فرعونى است که در آستانه‏ ى غرق شدن گفت: ایمان آوردم و خداوند در پاسخ او فرمود: «آلآن و قد عصیت قبل»(46)
 در کربلا نشاط بود؛ امام حسین ‏علیه السلام فرمود: مرگ مانند گردنبند در سینه دختران جوان است.
 فرزند سیزده ساله امام حسن علیه السلام (حضرت قاسم) فرمود: مرگ نزد من از عسل شیرین‏تر است.
 یاران امام حسین‏ علیه السلام مى‏ گفتند: اگر بارها زنده شویم باز کشته شویم، دست از تو بر نمى ‏داریم.
 نشاط بالاتر از رضایت و تسلیم است، ریشه‏ ى نشاط ایمان به راه، رهبر و هدف است و بى ‏نشاطى، نشانه ‏ى باور نداشتن راه، رهبر و هدف است.
 اما مسئله‏ ى انگیزه:

اسلام به انگیزه‏ ى انسان بسیار توجّه دارد، حتّى سیر کردن گرسنگان اگر بر اساس اخلاص نباشد و انگیزه‏ ى غیر الهى داشته باشد، بى ‏ارزش است.
 یکى از سوره ‏هاى قرآن سوره ‏ى «عبس» است که در ده آیه ‏ى اوّل آن به شدّت انتقاد مى ‏کند که چرا به روى نابینایى عبوس شد، در حالى که نابینا نه عبوسیّت را مى ‏بیند و نه خنده را، امّا اسلام اصل عبوس بودن را زشت مى‏ داند، نه به خاطر فهمیدن یا نفهمیدن مردم. اسلام ارزشها و ضد ارزشها را واقعى مى‏ بیند، نه قراردادى، سیاسى، اقتصادى و تعصّبى.
 انگیزه‏ ى امام حسین‏ علیه السلام خودنمایى، قدرت‏ طلبى، انتقام نبود، انگیزه امام و یارانش اصلاح در دین جدّش بود. انگیزه ‏ى یارانش رسیدن به مال، مقام و تظاهر نبود، آنان با خدا معامله کردند و لذا کودک اسیر شده امام، در برابر کاخ بنى ‏امیّه سخنرانى مى‏ کند و مى‏ فرماید: به عدد دانه ‏هاى شن خدا را شکر مى‏ کنم؛ «الحمدللّه عدد الرمل و الحصى» و زینب کبرى پس از شهادت عزیزانش مى‏ فرماید: چیزى جز زیبایى ندیدم؛ «ما رایت الاّ جمیلا» در حالى که اگر انگیزه غیر خدا باشد، باید گلایه ‏ها و ضعف‏ ها و ناسپاسى ‏ها در کار باشد.
 خلاصه آنکه گرچه اسلام به آمادگى همه جانبه در برابر دشمن توجه دارد؛ «واعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة»(47)
 به آموزش‏هاى تخصّصى عنایت دارد، گرچه نزد بیگانگان باشد؛ «اُطلب العلم و لو بالصین»
 به حمایت افراد توجّه دارد؛ «تعاونوا على البّر و التّقوى»(48)
 به ثروت و اطلاعات توجه دارد، اما همه‏ ى اینها به منزله‏ ى عینک وسیله ‏ى دیدن هستند، لکن کار دیدن از چشم است و توفیق تنها از اوست؛ «و ما توفیقى الاّ باللّه»(49) و نصرت تنها از او مى‏ باشد؛ «و ما النصر الاّ من عند اللّه»(50)
 امّا آگاهى:
 امروز خلبانان متخصّص، منطقه ‏اى را بمباران مى‏ کنند، بدون آنکه بدانند چرا و براى چه؟
 در کربلا همه‏ ى یاران امام حسین‏ علیه السلام آگاه بودند. از آغاز سفر تا کربلا تمام جملات امام نشانه‏ ى این بود که این سفر کامیابى مادّى نیست و برگشتى ندارد، یک انتخاب آزادانه، آگاهانه، مخلصانه و عاشقانه بود.
 در اسلام اشک و سوزى ارزش دارد که بر اساس آگاهى باشد؛ «اعینهم تفیض من الدمع مما عرفوا»(51)
 باور و یقین که آمد، انسان در کار خود تردید ندارد. زینب کبرى خطاب به یزید مى‏ گوید: من تو را پست و کوچک مى‏دانم؛ «انّى لاستصغرکَ»

 آرى اگر انسان در اثر معرفت و شناخت یقین پیدا کرد، پخته مى‏ شود و هیچ پخته‏ اى خام نمى ‏شود، ولى اگر بر اساس احساسات و شعارها داغ شد، ممکن است بعد از مدّتى گرفتار تردید و سرد شود، چون هر داغى سرد مى‏ شود.
 در قرآن دو نوع دخول داریم: یکى دخول مردم در فضاى ایمان و دیگرى دخول ایمان در فضاى دل. داخل شدن مردم به ایمان آسان است؛ «یدخلون فى دین اللّه افواجا»(52) امّا داخل شدن ایمان در دل، کار سختى است؛ «و لمّا یدخل الایمان فى قلوبکم»(53)
 اکنون که این سطرها را مى ‏نویسم، شبى است که حضرت على‏ علیه السلام در روز آن در غدیر خم به امامت نصب شد، همانها که «یدخلون فى دین اللّه افواجا» بودند، صحنه را دیدند و تبریک هم گفتند، اما پس از چندى على ‏علیه السلام را رها کردند، زیرا ایمان در قلبشان داخل نشده بود. این است تفاوت دخول مردم در دین با دخول دین در مردم.


 41) نساء، 142.
42) توبه، 54.
43) بقره، 71.
44) توبه، 38.
45) عنکبوت، 65.
46) یونس، 91.
47) انفال، 60.
48) مائده، 2.
49) هود، 88.
50) آل‏عمران، 126.
51) مائده، 83.
52) نصر، 2.
53) حجرات، 14.
درسهایی از قرآن
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۳۸
حمیدرضا

» مقدمه

» قرآن و امام حسین

 اگر قرآن سیدالکلام است،(1) امام حسین سید الشهداست.(2)
 اگر در دعاى 42 صحیفه ‏ى سجادیه درباره ‏ى قرآن مى‏خوانیم: «و میزانُ قِسط» در زیارت امام حسین‏علیه السلام مى ‏خوانیم: «اشهد انّک امرتَ بالقسط»(3)
 اگر قرآن موعظه‏ ى پروردگار است؛ «موعظة من ربّکم»(4)، امام حسین علیه السلام در عاشورا فرمود: عجله نکنید تا شما را به حقّ موعظه کنم. «لا تعجلوا حتّى اعظکم بما یحقّ لکم»(5)
 اگر قرآن مردم را به رشد هدایت مى‏ کند؛ «یهدى الى الرّشد»(6)، امام حسین ‏علیه السلام نیز مى‏ فرماید: من شما را به راه رشد و سعادت دعوت مى‏ کنم. «ادعوکم الى سبیل الرشاد»(7)
 اگر قرآن عظیم است؛ «و القرآن العظیم»(8) امام حسین‏ علیه السلام نیز سوابق عظیمى دارد. «عظیم السوابق»(9)
 اگر قرآن حقّ و یقینى است؛ «و انّه لحقّ الیقین»(10) در زیارت امام حسین ‏علیه السلام نیز مى‏ خوانیم: آنقدر صادقانه و خالصانه عبادت کردى که به درجه‏ ى یقین رسیدى. « حتّى اتاکَ الیقین»(11)
 اگر قرآن مقام شفاعت دارد؛ «نعم الشفیع القرآن»(12) امام حسین‏ علیه السلام نیز مقام شفاعت دارد. «وارزقنى شفاعة الحسین»(13)
 اگر در دعاى چهل و دوّم صحیفه‏ ى سجادیه درباره‏ ى قرآن مى‏ خوانیم که پرچم نجات است؛ «عَلَم نجاة» در زیارت امام‏ حسین ‏علیه السلام مى‏ خوانیم او نیز پرچم هدایت است. «انّه رایة الهدى»(14)
 اگر قرآن شفادهنده است؛ «و نُنزّل من القرآن ما هو شفاء»(15) خاک قبر امام ‏حسین‏ علیه السلام نیز شفاست. «طین قبر الحسین شفاء من کلّ داء»(16)
 اگر قرآن، منار حکمت است،(17) امام حسین نیز باب حکمت الهى است. «السلام علیک یا باب حکمة رب العالمین»(18)
 اگر قرآن امر به معروف و نهى از منکر مى ‏کند؛ «فالقرآن آمرٌ و زاجر»(19)امام حسین نیز فرمود: هدف من از رفتن به کربلا، امر به معروف و نهى از منکر است. «ارید أن آمر بالمعروف و اَنهى عن المنکر»(20)
 اگر قرآن نور است؛ «نوراً مبینا»(21)، امام حسین نیز نور است. «کنت نوراً فى الاصلاب الشامخة»(22)
 اگر قرآن براى تاریخ و همه‏ ى مردم است؛ «لم یجعل القرآن لزمانٍ و لالِناس دون ناس»(23)، درباره امام حسین‏ علیه السلام نیز مى‏ خوانیم که آثار کربلا از تاریخ محو نخواهد شد. «لا یدْرس أثره و لایُمحى رسمه»(24)
 اگر قرآن، کتاب مبارکى است؛ «کتاب انزلناه الیک مبارک»(25)، شهادت امام حسین ‏علیه السلام نیز براى اسلام سبب برکت و رشد است. «الّلهم فبارک لى فى قتله»(26)
 اگر در قرآن هیچ انحرافى نیست؛ «غیر ذى عوج»(27) درباره‏ ى امام حسین ‏علیه السلام نیز مى ‏خوانیم: لحظه ‏اى از حق به باطل گرایش پیدا نکرد. «لم تَمِلْ من حقّ الى باطل»(28)
 اگر قرآن، کریم است؛ «انّه لقرآن کریم»(29)، امام حسین نیز داراى اخلاق کریم است. «و کریم الخلائق»(30)
 اگر قرآن، عزیز است؛ «انّه لکتاب عزیز»(31)، امام حسین فرمود: هرگز زیر بار ذلّت نمى ‏روم. «هیهات منّا الذّلة»(32)
 اگر قرآن، ریسمان محکم است؛ «انّ هذا القرآن... العروة الوثقى»(33)، امام حسین نیز کشتى نجات و ریسمانِ محکم است. «انّ الحسین... سفینة النجاة و العروة الوثقى»(34)
 اگر قرآن، بیّنه و دلیل آشکار است؛ «جائکم بیّنة من ربّکم»(35)، امام حسین نیز اینگونه است. «اَشهد اَنّکَ على بیّنة من ربّک»(36)
 اگر قرآن را باید آرام و با تأنّى تلاوت کرد؛ «و رتّل القرآن ترتیلا»(37) زیارت قبر امام حسین را نیز باید با گام ‏هاى آهسته انجام داد. «و امش بمشى العبید الذلیل»(38)
 اگر تلاوت قرآن باید با حزن باشد؛ «فاقروه بالحُزن»(39) زیارت امام حسین ‏علیه السلام نیز باید با حزن باشد. «فَزُره و انت کئیب شعث»(40)
 آرى، حسین علیه السلام قرآنِ ناطق و سیمایى از کلام الهى است.


1) مجمع‏البیان، ج 2، ص 361.
2) کامل الزیارات، ص‏70.
3) جامع الاحادیث شیعه، ج‏12 ص‏481.
4) یونس، 57.
5) لواعج الاشجان، ص 26.
6) جنّ ، 2.
7) لواعج الاشجان، ص 128.
8) حجر، 87.
9) بحار، ج 98، ص 239.
10) الحاقه، 51.
11) کامل الزیارات، ص 202.
12) نهج‏الفصاحه، جمله 633.
13) زیارت عاشورا.
14) کامل الزیارات، ص 70.
15) اسراء، 82.
16) من لایحضر، ج 2، ص 446.
17) الحیاة، ج‏2، ص‏140.
18) مفاتیح‏الجنان.
19) نهج‏البلاغه، خطبه 182.
20) سموّاالمعنى‏فى‏سمواالذّات،96.
21) نساء، 174.
22) کامل الزیارات، ص 230.
23) سفینة البحار، ج‏2، ص‏413.
24) مقتل مقرّم، 397.
25) ص، 29.
26) مقتل خوارزمى، ج‏1، ص‏164.
 (این سخن از پیامبرصلى الله علیه وآله است)
27) زمر، 28.
28) فروع کافى، ج 4، ص 561.
29) واقعه، 77.
30) نفس‏المهموم، 7.
31) فصّلت، 41.
32) لهوف، 54.
33) بحار، ج 92، ص 31.
34) پرتوى از عظمت حسین، 6.
35) انعام، 157.
36) فروع کافى، ج 4، ص 565.
37) مزمّل، 4.
38) کامل الزیارات، ص‏221.
39) وسائل، ج 4، ص 857.
40) کامل الزیارات، ص‏131.

درسهایی از قرآن
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۱۲
حمیدرضا

» مقدمه

«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم»
الحمدللّه ربّ العالمین و صلّى اللّه على سیّدنا محمّد و آله اجمعین‏

سالهاست در فکر ترویج تفسیر قرآن هستم و در این راستا خداوند توفیقاتى مرحمت فرموده است. در سال هشتاد که از حج برگشتم، پیشنهاد دوستان در ستاد تفسیر، مرا در شب و روز عید غدیر به فکر واداشت که آیا مى‏ توان مسیر سخنرانى ‏هاى محرم را قرآنى کرد، یعنى سیماى امام حسین ‏علیه السلام و اهداف آن عزیز را و مسائل کربلا و صحنه‏ هایى که پیش آمد از جهاد، تصمیم، عشق، ایمان، خلوص و شهادت تا نماز، پذیرش عذر و توبه‏ ى حُر تا پیشگامى حضرت در فرستادن فرزندش قبل از دیگران به میدان نبرد و تا آیاتى که حضرت از آغاز سفر تا کربلا تلاوت فرمودند و تا وفادارى یاران و امثال آن را که صدها آیه‏ ى قرآن به آن اشاره دارد، در قالب قرآن مطرح کنیم تا محتواى سخنرانى‏ ها، قرآن، ولى نمونه‏ هاى عینى و مصادیق آن از کربلا باشد.
با خود گفتم که اگر قرآن به جاى مسائل دیگر مطرح شود، آثار نورانى خود را در دل‏ها خواهد داشت و نوعى مهجوریت ‏زدایى از قرآن خواهد بود، به علاوه جمله‏ ى معروف پیامبرصلى الله علیه وآله را که فرمود: هرگز میان قرآن و اهل بیت من فاصله‏ اى نیست، با تمام وجود لمس خواهیم کرد. «انّى تارکٌ فیکم الثّقلین کتاب اللّه و عترتى ما اِن تمسّکتم بهما لن تَضلّوا ابداً فاِنّهما لن‏یفترقا حتّى یَردا علىّ الحوض»
گفتم: اگر این فکر بخواهد پخته و بى‏ عیب مطرح شود، زمان زیادى مى‏ خواهد، ولى از سوى دیگر از دست دادن محرم نیز حیف است. لذا تقریباً در یک شبانه روز آیاتى که با حرکت امام حسین‏ علیه السلام ارتباطى داشت در ده گفتار به قلم آوردم که در هر گفتار حدود ده تا بیست آیه‏ ى مناسب را به دوستان مبلّغ و سخنران ارائه دهم و البتّه آن عزیزان آیات و روایات مشابه را به آن اضافه خواهند کرد و این مقدمه ‏اى باشد که کم‏ کم اُنس ما به قرآن بیشتر شود و به رهبران معصوم نزدیک‏تر شویم.
 امام رضا علیه السلام فرمود: اگر از هرچه من گفتم سؤال کنید که از کدام آیه استفاده کرده ‏ام؟ جواب خواهم داد که این سخن من برخاسته از فلان آیه است.
 گفتار اوّل برگرفته از کتاب «همگامى امام حسین با قرآن» و گفتار سوّم را از «موسوعه کلمات امام حسین» و باقى گفتارها را به لطف خدا خودم نوشتم.
 به امید روزى که همه‏ ى داستان‏هاى ما قرآنى، استدلال‏ها قرآنى، درس هاى عرفان، اخلاق و عقائد قرآنى، مسائل زندگى، اجتماعى، سیاسى، اقتصادى و نظامى ما قرآنى، روابط بین ‏الملل و حتّى روضه‏ هاى ما با محوریت قرآن و کلمات نورانى اهل ‏بیت پیامبرعلیهم السلام (عِدل قرآن) باشد و از نقل خواب‏ ها، تاریخ‏ ها، لفظ بافى‏ ها و داستان‏ هاى سست بکاهیم و به سراغ نور واقعى برویم و دیگر شاهد آن نباشیم که عاشقان امام حسین‏ علیه السلام بهره ‏ى کمى از قرآن ببرند، همان گونه که گروهى دیگر بهره ‏کمى از اهل ‏بیت ‏علیهم السلام مى ‏برند و عملاً شاهد جدایى میان جلسات حفظ و قرائت قرآن و شبى با قرآن با جلسات عزادارى و هیآت مذهبى باشیم که کم‏ کم از تاریخ و حماسه‏ ى بسیار مهم کربلا کاسته شود. باید بدانیم که روزگارى علامه امینى‏ ها قدس سره روى منبر بوده‏ اند و امروز که قشر تحصیل کرده بیشترى با سؤالات فراوان داریم باید چگونه باشیم!؟
 خدایا! قرآن را نور فکر، عقیده، قلم، بیان و عملِ فرد و جامعه‏ ى ما قرار بده.

درسهایی از قرآن

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۵۹
حمیدرضا

سلام خدمت دوستان

با بخش نوزدهم اصول عقائد اسلامی (توحید) با شما هستیم

برای مشاهده بخش هجدهم بر روی این لینک

                                                         کلیک کنید
**راستی لطفا من رو با نظراتتون راهنمایی کنید**
» موانع شناخت


 آشنایى با موانع شناخت، مفید، بلکه ضرورى است، زیرا به این سؤال پاسخ مى‏ دهد که با وجود زمینه ‏هاى شناخت و ابزار آن، چرا برخى افراد راه را گم کرده، به شناخت کامل و روشنى نمى‏ رسند؟!
 موانع شناخت بسیار است، ولى ما در اینجا به برخى از آنها اشاره مى‏ کنیم:
 1- هواهاى نفسانى‏
 «و من اضلّ ممّن اتّبع هویه»(82) و کیست گمراه‏تر از آنکه پیرو هواى نفس خویشتن است؟
 2- سنّت‏ هاى غلط نیاکان
 «و قالوا ربّنا انّا اطعنا سادتنا و کبرائَنا فاضلّونا السّبیلاً»(83) خدایا ما از بزرگان و پیشوایان - فاسد - خود اطاعت کردیم و آنها ما را به گمراهى کشاندند.
 3- استبداد اندیشه و تعصّب‏
 «و قالوا قلوبنا فى اکنّة ممّا تدعونا الیه و فى آذاننا وقر و مِن بیننا و بینک حجاب»(84) گروه گمراه از روى تمسخر به پیامبران گفتند: دل‏هاى ما در پرده غفلت است و گوش‏ هاى ما سنگین است

82) قصص، 50.
83) احزاب، 67.
84) فصّلت، 5.

درسهایی از قرآن
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۴۷
حمیدرضا

سلام خدمت دوستان

با بخش هجدهم اصول عقائد اسلامی (توحید) با شما هستیم

برای مشاهده بخش هفدهم بر روی این لینک

                                                         کلیک کنید
**راستی لطفا من رو با نظراتتون راهنمایی کنید**
» شناخت ‏هاى ناقص و کامل
بدیهى است که انسان هر چه از ابزار بیشتر و کارآمدترى استفاده کند، به معارف بیشترى نائل مى ‏گردد و شناخت عمیق و کامل‏ترى به دست مى‏ آورد. چنانکه عدم استفاده از تمامى ابزار و عوامل شناخت، یا استفاده ناقص از آنها از شناخت آدمى مى‏ کاهد.
 تفاوت جهان ‏بینى الهى و جهان ‏بینى مادّى از همین‏جاست که مادّى‏ گراها از تمامى ابزار و عوامل شناخت استفاده نمى‏ کنند و على ‏رغم ادّعایى که دارند، شناختشان ناقص است. مانند قصّابى که فقط به وسیله کارد و بدون کمک گرفتن از وسایل و موادّ دیگر، در اندیشه شناختِ اعضا، و عناصر گوسفند باشد.

درسهایی از قرآن
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۴۰
حمیدرضا

سلام خدمت دوستان

با بخش هفدهم اصول عقائد اسلامی (توحید) با شما هستیم

برای مشاهده بخش شانزدهم بر روی این لینک

                                                         کلیک کنید
**راستی لطفا من رو با نظراتتون راهنمایی کنید**
» منابع شناخت
 خداوند، ما را به مطالعه، تدبّر و شناخت، در امورى دعوت کرده است.
 1- طبیعت‏
 آیات متعدّدى از قرآن، ما را به تدبّر در موضوعات مختلفِ طبیعى دعوت مى ‏کند. مانند آفرینش آسمان‏ها و زمین، گردش شب و روز، حرکت کشتى در دریا، کوه‏ها، حیوانات و ... .
 2- تاریخ‏
 مطالعه تاریخ و آشنایى با فراز و نشیب‏ها، شکست‏ها و پیروزى ‏ها، بسیار آموزنده بوده، آدمى را صاحب معرفت و شناخت مى ‏کند. انسان با مطالعه تاریخ به بسیارى از رموز، سنن و قوانین هستى پى مى‏ برد.
 قرآن سرگذشت پیشینیان را مایه عبرت و پندآموزى مى‏ داند «لقد کان فى قصصهم عبرة لاولى الالباب»(79) و از پیامبرش مى‏ خواهد داستان‏هاى گذشتگان را بازگو کند. «فاقصص القصص لعلهم یتفکّرون»(80)
 3- انسان‏
 مطالعه انسان در ابعاد مختلف توانایى‏ ها، استعدادها، نیازها و... موجب شناخت عمیق مى‏ گردد. خداوند در قرآن مى‏ فرماید: «سنریهم ایاتنا فى الافاق و فى انفسهم حتّى یتبیّن لهم انّه الحقّ»(81) به زودى نشانه‏ هاى خود را در آفاق و در درون انسان‏ها به آنان نشان خواهیم داد تا حقّانیّت خدا براى آنها ثابت شود.
 امیرمؤمنان‏ علیه السلام نیز مى ‏فرماید:
 أتزعم انّک جرم صغیر
و فیک انطوى العالم الاکبر
 اى انسان! آیا گمان مى‏کنى جثّه کوچکى هستى، در حالى که جهان بزرگ‏ترى در تو نهفته است.

79) یوسف، 111.
80) اعراف، 176.
81) فصّلت، 53.
درسهایی از قرآن
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۲۶
حمیدرضا

سلام خدمت دوستان

با بخش شانزدهم اصول عقائد اسلامی (توحید) با شما هستیم

برای مشاهده بخش پانزدهم بر روی این لینک

                                                         کلیک کنید

» ابزار شناخت

 پس از آشنایى مختصر با شناخت، و اهمیّت و ضرورت آن، عوامل و ابزار شناخت را ذکر مى‏ کنیم.
 خدا براى رسیدن به شناخت، ابزار و وسایلى را در اختیار انسان قرار داده:
 1- حواسّ‏
 حواسّ پنجگانه، نخستین ابزار و وسایلى هستند که خداوند در اختیار انسان‏ها قرار داده است. آنان به کمک این ابزار، بسیارى از اشیا و امور اطراف خود را درک مى‏ کنند و مى ‏شناسند. دیدنى‏ ها را مى‏ بینند، شنیدنى‏ ها را مى ‏شنوند، بوها را استشمام مى‏ کنند، طعم‏ ها را مى ‏چشند و اشیا را لمس مى ‏کنند.
 قرآن در این‏باره مى‏ فرماید: «واللَّه أخرجکم من بطون امّهاتکم لا تعلمون شیئاً و جعل لکم السّمع و الابصار...»(78) و خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد، در حالى که هیچ چیز نمى‏ دانستید و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد... .
 2- عقل‏
 عقل، نعمت بزرگ الهى و حّجت باطنى انسان است. خداوند انسان را به داشتن چنین نعمت ارزشمندى مفتخر گردانید، تا با کمک عقل هم محسوسات را بدرستى بشناسد و هم قدرت تحلیل و تجزیه امور را پیدا کند.
 3 - وحى
 وحى، سرچشمه بسیارى از معارف است. از آنجا که منشأ وحى، علم لایتناهى خداوند است، ناب‏ترین شناخت‏ها از این طریق نصیب بشر گردیده است. انسان از طریق وحى، در مورد هستى و سرچشمه آن، به آگاهى‏ هاى ارزنده ‏اى دست یافته است، همچون: اسرار و رموز آفرینش، گذشته و آینده جهان، عالم آخرت و امور معنوى که نیل به این گونه معارف از راه‏ هاى دیگر ناممکن است.

78) نحل، 78.
درسهایی از قرآن
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۴۱
حمیدرضا

سلام خدمت دوستان

با بخش پانزدهم اصول عقائد اسلامی (توحید) با شما هستیم

برای مشاهده بخش چهاردهم بر روی این لینک

                                                         کلیک کنید


» جایگاه شناخت

همان‏گونه که نوع رفتار و گفتار ما از جهان‏ بینى ما نشأت مى‏ گیرد، نوع جهان ‏بینى نیز از شناخت ما سرچشمه مى‏ گیرد، یعنى انتخاب جهان ‏بینى به نوع شناخت بستگى دارد. و این شناخت ما از خود و هستى است که به انتخاب نوع خاصّى از جهان‏ بینى منجر مى‏ شود.
 با این بیان، چنین نتیجه مى‏ گیریم که اعمال ما برخاسته از جهان ‏بینى ما، و جهان‏ بینى ما به شناخت ما وابسته است.

در اینجا لازم است درباره شناخت، توضیح مختصرى ذکر کنیم.
 امتیاز انسان نسبت به سایر موجودات، برخوردارى آنها از نعمت بزرگ شناخت و معرفت است. در اهمیّت شناخت، همین بس که خداوند در بسیارى از آیات قرآن، انسان‏ها را به کسب شناخت و معرفت دعوت مى ‏کند، و کسانى را که اهل تفکّر و تدبر و تعقل نیستند به شدّت مذمت نموده، توبیخ مى‏ کند.

خداوند در قرآن، ما را از پیروى آنچه به آن شناخت نداریم، منع کرده است «ولاتقف ما لیس لک به علم»(74) وافرادى را که بدون شناخت، راهى را مى ‏روند و عملى را انجام مى‏ دهند، کوران و کران و گنگانى مى‏ داند که تدبّر نمى‏ کنند.
 در ضرورت شناخت، گفتار مولاى متقیان به کمیل بسیار قابل توجّه است. امام ‏علیه السلام مى‏ فرماید: «یا کمیل ما من حرکةٍ الا و انت محتاج فیها الى معرفه»(75) هیچ حرکتى وجود ندارد مگر آنکه تو در آن به معرفت نیاز دارى.
 معرفت و شناخت، اعمال ما را ارزشمند مى‏ سازد. در مکتب اسلام درجات اعمال و کارهاى ما به میزان معرفت ما بستگى دارد. هر چه معرفت ما بیشتر باشد کارهاى ما ارزشمندتر است.
 در قرآن و احادیث، مسلمانان به کسب معرفت بسیار تشویق شده ‏اند. معرفت نسبت به خدا، پیامبران، ائمه، هستى، اصول و فروع دین.
 در دعا از خدا مى‏ خواهیم که خودش، پیامبرش، و ولیّ ش را به ما بشناساند. در غیر این صورت ما گمراه مى‏ شویم «الّلهم عرّفنى نفسک فانّک ان لم تعرّفنى نفسک لم اعرف ...»(76)
 در روایتى از پیامبر اسلام‏ صلى الله علیه و آله آمده است: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیّة»(77) هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلى از دنیا رفته است.


74) اسراء، 35.
75) بحار، ج 77، ص 269.
76) بحار، ج 52، ص‏146.
77) بحار، ج 8، ص‏368.
درسهایی از قرآن
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۰۸
حمیدرضا

سلام خدمت دوستان

با بخش چهاردهم اصول عقائد اسلامی (توحید) با شما هستیم

برای مشاهده بخش سیزدهم بر روی این لینک

                                                         کلیک کنید

 » نقش جهان‏ بینى

 کسى که نابهنگام و در دل شب، درِ خانه ما را بزند، تا او را نشناسیم، هرگز در را به روى او باز نمى ‏کنیم. تا ندانیم هواى شهرى که قصد سفر به آن را داریم چگونه است، نمى‏ دانیم چه لباسى با خود برداریم. تا ندانیم مجلسى که به آن دعوت شده ‏ایم، مجلس عزاست یا عروسى، نمى‏ توانیم تصمیم بگیریم که چه لباسى بپوشیم!. باید بدانیم به کجا مى ‏رویم تا وظیفه ما معلوم گردد. بنابراین، نوع عقیده و دیگر جهان‏ بینى ما، بر رفتار و نوع انتخاب ما اثر مى‏ گذارد.

درسهایی از قرآن
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۲۹
حمیدرضا