عشق فقط یک کلام.....حُسَین علیه السلام

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

عشق فقط یک کلام.....حُسَین علیه السلام

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

عشق فقط یک کلام.....حُسَین علیه السلام

سلام به شما دوست عزیز

برداشت های خودم رو از تمامی رخدادها ، مطالعات و ... را سعی میکنم در اینجا یادداشت کنم.

سپاسگذارم از اینکه وقت گرانبهای خود رو برای خواندن نوشته های من گذاشتید.

یا علی

پیوندها

۳۰ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

                                          » نماز و امام حسین

»قرآن و یاد شهدا


 در قرآن از افراد ترسو و تن پرور به شدت انتقاد شده است؛ «یخشون النّاس کخشیة اللَّه»(129) و «لا طاقة لنا الیوم»(130) و از افراد شجاع ستایش شده است. مثلاً بعضى براى تضعیف روحیّه‏ ى مسلمین مى‏ گفتند: دشمنان شما زیادند ولى مؤمنین به جاى ترس ایمانشان زیاد مى‏ شود؛ «انّ النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایماناً»(131)

 قرآن از کسانى که عاشق جبهه هستند و بخاطر نداشتن امکانات اشک مى ‏ریزند ستایش مى‏ کند «اعینهم تفیض من الدَّمع حَزناً الا یجدوا ما ینفقون»(132)

 قرآن از کسانى که براى خون دادن تسلیم فرمان هستند (گرچه خونشان ریخته نشود) ستایش مى‏ کند. «فلمّا اسلما وتلّه للجبین و نادیناه أن یا ابراهیم قد صَدّقتَ الرؤیا»(133)

قرآن کسى را که در جبهه از خود شهامت نشان مى‏ دهد لایق مقام مى ‏داند. «قتل داود جالوت آتاه اللّه الملک و الحکمة و علّمه مما یشاء»(134)
 قرآن یکى از ارزش هاى حضرت ابراهیم را جرأت او بر شکستن بت‏ها مى‏ داند. «وتاللَّه لاَکیدنّ اصنامکم»(135)

  قرآن مى ‏فرماید: چه بسا پیامبرانى که با همراهان مخلص به جبهه و جنگ رفتند و در برابر سختى‏ ها سستى نورزیدند و از خود ضعف نشان نداده و سر فرود نیاوردند و اینگونه کار و روحیّه‏ ى آنان را مى‏ ستاید. «و کأیّن من نبىّ قاتل معه رِبّیونَ کثیرٌ فما وَهَنوا لِما اصابهم فى سبیل اللَّه و ما ضَعُفوا و مااستکانوا و اللَّه یحبّ الصابرین»(136)
 شاید یکى از اسرار مهم مراسم حج که بر تمام حجاج بیت‏ اللَّه واجب شده است تا شبهایى را در بیرون مکه (بیابان منى‏) بمانند، آن است که آنجا قربانگاه اسماعیل و محل مبارزه حضرت ابراهیم با شیطان است.

 آرى وجوب توقّف در قتلگاه اولیاى خدا، یک عزادارى عملى و بیاد ماندن یاد شهداست.
 در برابر این گروه، قرآن از گروه ‏هایى به شدّت انتقاد کرده است از جمله:
 1 - کسانى که تنها به زندگى دنیا دل بسته ‏اند. «أرضیتم بالحیوة الدنیا»(137)

 2 - کسانى که رفاه زندگى را محبوب‏تر از جبهه و جهاد مى ‏دانند. «قل ان کان ابائکم و ابنائکم و اخوانکم و ازواجکم و عشیرتکم و اموال اقترفتموها و تجارة تخشون کسادها و مساکن ترضونها أحبّ الیکم من اللَّه و رسوله و جهاد فى سبیله فتَربّصوا...»(138)

 3 - کسانى که از دشمن مى‏ ترسند. «قالوا لاطاقة لنا الیوم بجالوت و جُنوده»(139)
 4 - کسانى که مسئله نا امنى خانه را مطرح مى ‏کنند و براى فرار از جبهه و جنگ، از پیغمبر مرخّصى مى‏ خواهند. «یقولون اِنّ بُیوتنا عورة و ما هى بعورة ان یریدون الا فرارا»(140)

 5 - کسانى که از پیامبر براى شرکت در جبهه عذرخواهى مى‏ کنند و بهانه مى‏ گیرند که شرکت ما در جنگ تبوک سبب گناه مى‏ شود، زیرا در برخورد با رومیان به دخترانشان نگاه خواهیم کرد و گرفتار فتنه و گناه خواهیم شد. در حالى که بزرگ‏ترین فتنه و گناه که در آن غرق شده ‏اند، فرار از جبهه و تنها گذاشتن پیامبر است. «و منهم مَن یقول ائذن لى و لا تَفتِنّى اَلا فى الفتنة سقطوا»(141)

کسانى که گرمى هوا را براى ترک جنگ بهانه قرار دادند. «قالوا لا تَنفروا فى الحَّر قل نارُ جهنّم اشدُّ حرّا»(142)
 کسانى که به خاطر نرفتن به جبهه خوشحالند. «فرح المخلّفون بمَقعَدهم خلاف رسول اللَّه»(143)
 خداوند به پیامبرش دستور مى ‏دهد بر مرده‏ ى مرفّهانِ بى ‏درد و منافقانِ ترسو و فراریان از جبهه نماز نگزار و حتّى بر سر قبر فراریان نباید حاضر شد، پس بر مزار شهدا باید حاضر شد.

 حضرت فاطمه علیها السلام هر هفته دوبار (دوشنبه و پنجشنبه) پیاده چند کیلومتر راه را از منزل تا مزار شهداى اُحد طى مى‏ کرد و حتّى مقدارى خاک قبر شهید را به خانه برد و از آن دانه‏ هاى تسبیح ساخت و در دست مى ‏چرخاند تا بدین وسیله شهدا فراموش نشوند.
 خداوند آنچه در زمین و آسمان است آفرید؛«اللّه الذى خلق السموات و الارض»(144) و آن را مسخّر بشر قرار داد؛ «سَخّر لکم ما فى السموات و ما فى الارض»(145) و بشر را براى عبادت و بندگى آفرید؛ «وما خلقت الجنّ و الانس الاّ لِیَعبدون»(146) و قلّه‏ ى عبادت نماز است و قلّه ‏ى نماز سجده است که در سجده بهتر است بر خاک کربلا و تربت شهید سجده کنیم تا شهدا فراموش نشوند.

در آداب سفر حج مى‏ خوانیم: کسى که مکه رود و پیامبر را در مدینه زیارت نکند، جفاکار است و کسى که به مدینه رود و پیامبر را زیارت کند و شهداى اُحد را در کنار مدینه زیارت نکند، جفا کرده است، بنابراین چنین نتیجه مى‏ گیریم که الوهیّت مکه به نبوّت مدینه و نبوّت مدینه به شهادت اُحد پیوند خورده است. یعنى مکه به مدینه وابسته و مدینه به اُحد.
 آیا در این سرّى نیست که شهداى اُحد 72 نفر بودند و شهداى کربلا 72 نفر و شهداى حزب جمهورى هم 72 نفر بودند؟!

 129) نساء، 77.
130) بقره، 249.
131) آل‏عمران، 173.
132) توبه، 92.
133) صافّات، 103 - 105.
134) بقره، 251.
135) انبیاء، 57.
136) آل‏عمران، 146.
137) توبه، 38.
138) توبه، 24.
139) بقره، 249.
140) احزاب، 13.
141) توبه، 49.
142) توبه، 81.
143) توبه، 81.
144) ابراهیم، 32.
145) لقمان، 20.
146) ذاریات، 56.

درسهایی از قرآن
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۵ ، ۱۶:۳۳
حمیدرضا

» عزّت و ذلّت در کربلا

» نماز و امام حسین

 * اگر قرآن در آغاز بزرگ‏ترین سوره‏ ى خود (بقره) مى‏ فرماید: «الّذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلوة»(121) و همچنین در کوچک‏ترین سوره‏ ى خود (کوثر) از نماز سخن به میان مى ‏آورد، امام حسین علیه السلام آن را اقامه مى‏ نماید. «اَشهد انّک قد اقمت الصلوة»(122)

 * اگر قرآن مى ‏فرماید: «و ارکعوا مع الراکعین»(123)، امام حسین‏ علیه السلام نماز را با جماعت آن هم در برابر صفوف دشمن برگزار مى‏ کند.

* اگر قرآن نحوه ‏ى اقامه نماز در میدان جنگ را به پیامبر صلى الله علیه و آله آموزش مى ‏دهد؛ «و اذا کنتَ فیهم فاقمت لهم الصلوة فلتقم طائفةٌ منهم معک ولیأخذوا اسلحتهم...»(124)، امام حسین‏ علیه السلام در میدان جنگ نماز را اقامه مى‏ فرماید.

 * اگر قرآن نماز را به عنوان یک منبع انرژى‏ زاى غیبى معرّفى و مؤمنان را امر به استعانت از آن مى‏ فرماید: «استعینوا بالصبر و الصلوة»(125)، امام حسین‏ علیه السلام نیز در بحبوحه ‏ى جنگ و مشکلات آن، از نماز استعانت مى‏ جوید.

 * اگر قرآن اقامه‏ ى نماز را در اوّل وقت سفارش مى ‏فرماید؛ «اقم الصلوة لدلوک الشمس»(126)، امام حسین علیه السلام نماز ظهر عاشورا را در اوّل وقت اقامه فرمودند.

 * اگر حضرت عیساى مسیح ‏علیه السلام تا زمانى که نفس دارند، مأمور به اقامه نماز شده ‏اند؛ « و اوصانى بالصلوة و الزکوة ما دمت حیّا»(127)، امام حسین‏ علیه السلام نیز تا آخرین لحظه همراه نماز است.

 * اگر قرآن از کسانى که تجارت، آنها را از نماز غافل نمى‏ سازد، ستایش مى‏ کند؛ «رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر اللّه و اقام الصلوة»(128)، راجع به امام حسین ‏علیه السلام چه باید گفت که حتّى حفظ جان هم او را از نماز غافل نساخت.

 * امام حسین علیه السلام نه تنها خود نماز خواند که نمازهاى نمازگزاران را نماز کرد. در حدیث مى‏ خوانیم: سه چیز موجب قبولى نماز است: حضور قلب، نماز نافله و تربت سیدالشهدا.

 * امام حسین علیه السلام به خواهرش زینب علیها السلام مى ‏فرماید: در نمازت به من دعا کن.

 * نماز باید در جامعه و علنى اقامه شود؛ «اقیموا الصلوة» و امام حسین علیه السلام با آنکه مى ‏توانست در خیمه نماز بخواند و با اینکه نمازش شکسته بود، در مقابل جمعیت نماز بپا داشت.

 هنگام اقامه‏ ى نماز در ظهر عاشورا، 30 تیر به سوى حضرت رها شد، یعنى در برابر هر کلمه از حمد و رکوع و سجده تقریبا یک تیر به امام پرتاپ شد.

 * به راستى نماز چیست که در عصر تاسوعا هنگامى که به سید الشهدا علیه السلام پیشنهاد حمله مى‏ شود، حضرت طى چند نوبت گفتگو جنگ را یک روز به تأخیر مى ‏اندازند و مى ‏فرمایند: «انّى اُحبّ الصلوة» و نفرمود: مى‏ خواهم نماز بخوانم، بلکه فرمود: من نماز را دوست دارم. بسیارى از ما نماز مى ‏خوانیم، ولى چقدر نماز را دوست داریم؟

 زراره از امام صادق علیه السلام در باره کعبه پرسید: دهها سال است که هرگاه درباره‏ ى حج و کعبه از شما سوال مى ‏کنم، پاسخ جدیدى مى ‏دهید، علم شما به کجا متّصل است؟ امام فرمودند: آیا مى ‏خواهى کعبه‏ اى که هزاران سال قبل از آدم بوده با چند کلمه اسرارش تمام شود.

 این در حالى است که کعبه و تمامى اسرار و رموز آن که امام به آن اشاره فرمودند، تنها قبله‏ ى نماز است و قبله، یکى از شرایط نماز!!

 * امام حسین علیه السلام حاضر مى‏ شود تا بدن مبارکشان سوراخ سوراخ شود، ولى ارزش نماز شکسته نشود. سر مقدّس سید الشهدا بر روى نى قرآن مى ‏خواند، یعنى سر از بدن جدا مى ‏شود ولى سر و دل از قرآن جدا نمى‏ شود.

عزادارن حسینى! ظهر عاشورا در هر کجا هستید، به یاد امام حسین علیه السلام و آخرین نماز کربلاى او، همراه با حضرت مهدى (عجل ‏اللَّه‏ تعالى ‏فرجه ‏الشریف) نماز ظهر عاشورا را باشکوه و با اخلاص بپا دارید.


121) بقره، 3.
122) زیارت عاشورا.

123) بقره، 43.
124) نساء، 102.
125) بقره، 153.
126) اسراء، 78.
127) مریم، 31.
128) نور، 37.

درسهایی از قرآن
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۳۲
حمیدرضا

» جلوه ‏هاى قرآن در کربلا

» عزّت و ذلّت در کربلا
در برنامه ‏هاى اسلام به مسئله ‏ى عزّت توجه خاصى شده است. پرستش خداوند عزیز، عزّت آفرین است، اما بندگى در برابر غیر خدا (خواه جمادات یا غیر آن) ذلّت است. «کفى‏ بى عزّاً اَن اکون لک عبداً»
 گذاشتن دست انسان در دست رهبران غیر معصوم، توهین به انسانیّت و به ذلّت کشاندن بشر است.
 براى غیر خدا کار کردن (هر چیز و هرکس که باشد) باختن و خسارت است؛ «خابَ الوافِدن على غیرک و خَسِر المتعرّضون الاّ لک»
 اگر دراسلام غیبت کردن، نسبت ناروا دادن، توهین، تمسخر، تحقیر، افشاگرى، طعنه و نیش زدن، منّت ‏گذاشتن، مردم را با نام بد صدا زدن و فحش و ناسزا حرام است، به خاطر آن است که در این کارها عزّت دیگران شکسته مى ‏شود.
 اگر ستایش ستمگر عرش خدا را به لرزه مى‏ آورد، چون درآن عزیز کردن نااهلان است.
 اگر انسان حق ندارد عیوب و گناهان و ضعف ‏هاى خود را حتّى براى نزدیک‏ترین دوستانش نقل کند، به خاطر حفظ عزّت است.
 اگر به تشیع جنازه، رسیدگى به فقرا، عیادت بیماران، وام ‏دادن، دید و بازدید، کتمان عیب دیگران سفارش شده است، به خاطر حفظ عزّت انسان‏هاست.
 اگر به صبر و قناعت و ترک سؤال از مردم و چاپلوسى سفارش شده است، به خاطر عزّت انسان‏هاست.
 به چند نکته توجه کنید:
 1- عزّت به معناى نفوذناپذیرى است، نه داشتن امکانات. ممکن است کسى هیچ گونه امکانات مادى نداشته باشد، ولى هیچ تهدید و تطمیعى در او اثرى نکند، این فرد عزیز است و ممکن است کسى همه گونه امکانات داشته باشد، ولى باز هم افراد و یا اشیایى در او اثر بگذارند که این گونه افراد ذلیلند.
 2- سرچشمه‏ ى همه ‏ى عزّت‏ها خداست. در قرآن مکرّر مى‏ خوانیم: «اِنّ العزّة للّه جمیعا» قرآن عزّت خواهى از غیر خدا را نکوهش مى ‏کند. «أیبتغون عندهم العزّة»(108)
 3- فروتنى در برابر حق عزّت است؛ «العزّ ان تذلّ للحقّ»(109) شیطان عزّت خود را از نژادِ آتشى خود مى‏ طلبید، در حالى که عزّت او در سایه طاعت خدا بود.
 عزّت‏ هاى دنیوى در حقیقت ذلّت است. امیرالمؤمنین ‏علیه السلام مى‏ فرماید: دنیا به گونه ‏اى است که عزّت آن ذلّت است، داشتن مرکب زیبا که به ظاهر عزّت است، در واقع نوعى وابستگى و اسیر شدن نسبت به آن است. باغ و بستان به ظاهر براى کشاورز عزّت است، امّا تا تمام عمر و قدرت او را نگیرد خودش را عرضه نمى‏ کند.
 عزّتى ارزش دارد که سبب تکبّر و فخرفروشى نگردد و به هر مقدار که بیشتر شد، انسان در درون، خودش را کوچک‏تر احساس کند و فروتنى کند؛ «الهى اعزّنى و لاتبتلینى بالکبر و لا تحدث لى عزّاً ظاهراً الا اَحدثتَ لى ذلّة باطنة عند نفسى بقدرها»(110) قرآن سلطه‏ ى کفار را بر مؤمنین ممنوع مى داند؛ «لن یجعل اللّه للکافرین على المؤمنین سبیلاً»(111)
 قرآن پذیرفتن ظلم را مثل ظلم کردن حرام مى ‏داند. «لاتَظلِمون و لا تُظلِمون»(112)
 قرآن زندگى با ذلّت را مرگ و مرگ با عزّت را زندگى مى‏ داند.
 قرآن آنچه را ملاک دانسته، در راه خدا بودن است، نه کشتن و نه کشته شدن؛ «اِنّ اللّه اشترى من المؤمنین انفسهم و اموالهم بانّ لهم الجنّة... فیَقتلون و یُقتلون»(113)
 قرآن به انسان عزّت داده و فرموده:
 هستى براى توست؛ «خلق لکم»(114)
 روح خدا در توست؛ «نفخت فیه من روحى»(115)
 تو مسجود فرشتگان هستى؛ «فسجدوا الا ابلیس»(116)
 تو جانشین خدا هستى؛ «انّى‏جاعل‏فى‏الارض‏خلیفة»(117)
 سرپرست شما خداست؛ «اللّه ولىّ الذین آمنوا»(118)
 انبیا پدران شما هستند؛ «ملّة ابیکم ابراهیم»(119)
 آفرینش تو هدفدار است؛ «و ماخلقت الجن والانس الا لیعبدون»(120)
 در کربلا جلوه‏ ى عزّت الهى را مى‏ بینیم، نوجوان 13 ساله‏ اى به نام حضرت قاسم مى‏ گوید: اگر مسئولین جامعه‏ ى اسلامى یزید و طرفدارانش هستند، پس مرگ از عسل شیرین‏تر است.
 امام حسین‏ علیه السلام مى‏ فرماید: بنى‏ امیّه مرا بین شهادت و بیعت (سازش) مخیّر ساخته است، «هیهات من الذلّة»، در کربلا بدن امام سوراخ سوراخ شد، اما به عزّتش لطمه ‏اى وارد نشد، انواع غم ها بر حضرت زینب و امام سجاد علیهما السلام وارد شد، اما جلوه‏ هاى عزّت آنها در خطبه‏ ها، تار و پود نظام بنى ‏امیه را از هم گسست.

108) نساء، 139.
109) بحار، ج‏78، ص‏228.
110) دعاى مکارم‏الاخلاق.
111) نساء، 141.
112) بقره، 279.
113) توبه، 111.
114) بقره، 29.
115) حجر، 29.
116) بقره، 34.
117) بقره، 30.
118) بقره، 257.
119) حج، 78.
120) ذاریات، 56.


درسهایی از قرآن

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۳۹
حمیدرضا

علت فضیلت و ثواب نماز اول وقت

از جمله دلایل ثواب و فضائل نماز اول وقت، می توان به تصریح و تأکید قرآن بر محافظت از نماز (حافظوا علی الصلوات والصلوة الوسطی، بقره، آیه 238) اشاره نمود که توصیه ای، علاوه بر دستور، به برپا داشتن آن است. (وَ أَقِیمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّکَاةَ وَارْکَعُواْ مَعَ الرَّاکِعِینَ، بقره، آیه 43)

روشن است که محافظت از نماز تنها از یک بُعد و جهت مقصود نبوده بلکه از جمیع جهات، مورد نظر آن است و یکی از آن جهات، رعایت وقت و اهتمام به اول وقت است که نشان از ارزش و اهمیت دادن به امر الهی می باشد و این امر، جدای از این حقیقت است که در خود وقت و زمان، حکمت ها و اسراری نهفته که قرار گرفتن در آن زمان و دقت در رعایت آن، می تواند مبدأ و تحقق بخشِ آثار فراوان و وصف ناپذیری در زندگی آدمی باشد.

بعلاوه اگر عمل به وظایف و تکالیف دینی، خصوصاً تکالیفی (همچون نماز و روزه و ...) که مقید به زمان خاصی هستند، دلیل بر ترجیح و برتری عاملِ آن نداشت و مکلف می توانست، در هر زمان و به میل خود آنها را بجای آورد، خداوند در قرآن از تعابیری نظیر؛ سابقوا الی مغفرة من ربکم ...، والسابقون السابقون اولئک المقربون و ... استفاده نمی کرد. پس سبقت گرفتن و قرار دادن درجه مقربون، برای سبقت گیرندگان در قرآن، در عوضِ انجام تکالیف و وظایف الهی در اول وقت آن و پیشی گرفتن از دیگران، گواهی دیگر بر ارزش و فضیلت نماز اول وقت است.

همچنین در کلام معصومان (علیهم السلام) نیز به فضیلت اول وقت تأکید و تصریح بسیاری شده است .

آثار و فوائد خواندن نماز اول وقت

امام صادق(علیه السلام) در این باره می‌فرمایند: «الصلوةُ تستحبُّ فی اَوَّلِ الأَوقاتِ»، خواندن نماز در اول وقت و در اولین فرصت، کاری مستحب و پاداش افزاست. (بحارالانوار، ج 80، ص 13) همچنین از آن حضرت نقل شده که نماز اول وقت، «خشنودی کردگار» را به همراه دارد.

برآورده شدن خواسته‌ها از دیگر اثرات و برکات خواندن نماز اول وقت است، چنانچه حضرت عبدالعظیم حسنی از امام حسن عسکری(علیه السلام) روایت می‌کند که فرمود: «خداوند متعال با حضرت موسی(علیه السلام) تکلم کرد، حضرت موسی(علیه السلام) فرمود: خدای من! کسی که نمازها را در وقتش به جای آورد چه پاداشی دارد؟ خداوند فرمود: حاجت و درخواستش را به او عطا می‌کنم و بهشتم را برایش مباح می‌گردانم.» (بحارالانوار، جلد82، صفحه 204)

در حدیثی از امام علی ( علیه السلام ) آمده است که فرمودند : کسی که بر اطاعت صبر کند خداوند برای او ششصد درجه بنویسد که فاصله ی هر درجه از پایان زمین تا عرش می باشد

پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) در حدیثی برطرف شدن گرفتاری و ناراحتی را به اقامه‌کنندگان نماز اول وقت نوید می‌دهند و می‌فرمایند: «بنده‌ای نیست که به وقت‌های نماز و جاهای خورشید اهمیت بدهد، مگر این که من سه چیز را برای او ضمانت می‌کنم: برطرف شدن گرفتاری‌ها و ناراحتی‌ها، آسایش و خوشی به هنگام مردن و نجات از آتش.» (سفینة البحار، جلد 2، صفحه 42)

درست است که اگر نمازگزار، نماز خود را در آخر وقت هم بخواند انجام وظیفه کرده است، اما از آنجا که کار، مربوط به پروردگار و بر کارهای دیگر مقدم است، چنانچه آن را بدون عذر به عقب بیندازد، مسئول است و باید پاسخگو باشد.


تبیان

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۵ ، ۱۲:۴۵
حمیدرضا


                                  » امر به معروف و امام حسین


» جلوه ‏هاى قرآن در کربلا


قرآن بارها مى ‏فرماید: به منطق و حقّ فکر کنید، نه به تعداد نفرات و تعبیراتى از قبیل: «اکثرهم لا یعملون»(97)، «اکثرهم فاسقون»(98)، «اکثرهم کاذبون»(99) را به کار برده است.

 قرآن مى‏ فرماید: هر گامى و کلامى باید بر اساس بصیرت باشد «ادعوا الى اللَّه على بصیرة اَنا و مَن اتّبعنى»(100) امام حسین‏ علیه السلام و حضرت ابوالفضل و اصحاب‏ علیهم السلام روز عاشورا ده سخنرانى کوتاه براى موعظه و ارشاد مردم داشتند.

قرآن، از ایثارگران تجلیل مى ‏کند؛ «و یؤثرون على انفسهم»(101)، در کربلا جلوه ‏هاى بسیارى از ایثار به چشم مى‏ خورد که نمونه ‏ى بارز آن ایثار حضرت ابوالفضل العباس ‏علیه السلام است.

 قرآن به عفو کردن و پذیرش عذر مردم سفارش مى‏ کند که نمونه ‏ى بارز آن در کربلا عفو و بخشش حرّبن یزید ریاحى است.
 قرآن مى‏ فرماید: «و العاقبة للمتّقین»(102)و «و العاقبة للتقوى»(103) نام نیکى از دهها هزار جنایتکار در کربلا نیست، امّا نام 72 تن سرباز امام حسین ‏علیه السلام همچنان زنده است.
 قرآن مى‏فرماید: اى پیامبر! ما نامت را بلند داشتیم؛ «و رفعنا لک ذکرک»(104)، در کربلا نام حسین‏ علیه السلام براى همیشه بلند آوازه ماند.

قرآن مى‏ فرماید: «واُمرت لان اکون اوّل المسلمین»(105) یعنى رهبر باید پیشگام باشد و در کربلا امام حسین ‏علیه السلام فرزندش على اکبر علیه السلام را قبل از جوانان بنى‏ هاشمى به میدان نبرد فرستاد.
 قرآن مى ‏فرماید: «فاستقم کما اُمرتَ و مَن تابَ مَعَک»(106) اى پیامبر! تو و یارانت استقامت بورزید، در کربلا بهترین جلوه‏ هاى استقامت را در امام حسین و یارانش ‏علیهم السلام مى‏ بینیم.

 قرآن به جاى نام ‏بردن از افراد، ملاک‏ها و معیارها را بیان مى کند. مثلاً مى‏ فرماید: مولاى شما کسى است که در رکوع نمازش انگشتر خود را به فقیر داد و در یک لحظه بین نماز و زکات را جمع کرد، و این مردمند که باید جستجو کرده مصداق آیه را پیدا کنند، در کربلا امام حسین ‏علیه السلام نفرمود: من با یزید بیعت نمى‏ کنم، بلکه فرمود: «مثلى لایبایع مثله» یعنى خطِ ستیز حقّ و باطل در طول تاریخ بوده، هست و خواهد بود. قرآن مى‏ فرماید: بدى ‏هاى مردم را با خوبى جواب دهید؛ «ویدرؤن بالحسنة السیئة»(107)، در کربلا حُرّ راه را بر امام مى‏ بندد، ولى امام حسین ‏علیه السلام به تشنگان لشکر حُر و حتّى به اسب‏هاى آنها آب مى‏ دهد.

 قرآن پیروى از خدا و اولیاى الهى و وفادارى را سفارش مى ‏کند، برخى یاران امام حسین علیه السلام که جان خود را براى نماز ظهر عاشورا سپر کرده و تیرها را به جان خریدند هنگامى که امام بعد از نماز و در لحظه آخر عمر آنان بالاى سرشان آمد آنها پرسیدند: آیا وفا کردیم؟ گویا تا آن لحظه نسبت به وفادارى خود شک داشتند!

 قرآن در بسیارى از آیات سفارش به توحید مى‏ کند، جمله‏ اى که امام حسین علیه السلام فرمود: «لا معبود سواک» بهترین جلوه‏ ى این آیات است.
 قرآن به نهى از منکر و غیرت دینى و دفاع از حریم سفارش مى ‏کند، در کربلا آخرین جمله امام حسین علیه السلام در گودى قتلگاه به لشکر یزید این بود که به خیمه‏ هاى من حمله نکنید و ناموس مرا پاس دارید و اگر دین ندارید لا اقل در دنیا آزاد مرد باشید!
 قرآن به تسلیم و رضا در پیشگاه خدا سفارش مى‏ کند، امام حسین علیه السلام نیز که روزى بر دوش پیامبر اسلام‏ صلى الله علیه و آله و روزى زیر سُم اسبان بود، در هر حال راضى و تسلیم خداوند است.


97) انفال، 34.
98) توبه، 8.
99) شعراء، 223.
100) یوسف، 108.
101) حشر، 9.
102) اعراف، 128.
103) طه، 132.
104) انشراح، 4.
105) زمر، 12.
106) هود، 112.
107) رعد، 22.

 درسهایی از قرآن
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۵ ، ۱۱:۵۵
حمیدرضا

ازکربلای معلی، بین الحرمین، کنار بارگاه آقا امام حسین (ع) دعا گوی دوستان و شما سرور گرامی بودن

توفیق می خواهد که ما نداریم!دعا بفرمایید بزودی قسمت بشود!

دلتنگ کربلا

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۳۹
حمیدرضا

جای گله ز فاصله ها گریه می کنم
با نام سیّدالشّهدا گریه می کنم

من که تمام عمر ز داغت گریستم
در بین قبر هم چه بسا گریه می کنم

باید هزار سال برای تو گریه کرد
قدر هزار سال تو را گریه می کنم

من سمت روضه می روم و عابری به من
می گوید: "التماس دعا " گریه می کنم

تو خواستیّ و حاجت من شد روا حسین
بر نذر های گشته ادا گریه می کنم

حالا تو بخش بخش شدی «ح» شدیّ و «سین»
حالا تو را هِجا به هِجا گریه می کنم

تو در ازای اشک به من کربلا بده
من در ازای کرب و بلا گریه می کنم



اشعار امام حسین علیه السلام

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۳۳
حمیدرضا

» اهداف امام حسین و قرآن


» امر به معروف و امام حسین


 امر به معروف و نهى از منکر نشانه ‏ى وجدان بیدار، سوز و تعهّد، عشق به مکتب، حضور در صحنه و عشق به مردم است.
 امر به معروف و نهى از منکر سبب دلگرمى نیکوکاران، کنترل خلافکاران و حافظ حقوق مظلومان است.
 جامعه‏ ى بى ‏تفاوت و ساکت، جامعه ‏ى مرده و بدون رشد است. حضرت لوط به مردمى که در برابر گناه ساکت بودند فرمود «ألیس منکم رجل رشید»(89) آیا یک انسان رشد یافته در میان شما نیست؟
 قرآن شرط بهترین امّت بودن را انجام امر به معروف و نهى از منکر مى داند؛ «کنتم خیر اُمّة اُخرجت للناس...»(90)
 آنگاه که قهر خداوند بر خلافکاران نازل شود، خداوند ناهیان از منکر را نجات مى‏ دهد. «انجینا الذین ینهون عن السوء و اخذنا الّذین ظلموا بعذاب بئیس»(91)
 یکى از برکات نماز آن است که انسان را از منکرات باز مى‏ دارد. «اِنّ الصلوة تَنهى عن الفحشاء و المنکر»(92)
 آمرِ به معروف در پاداش انجام معروف شریک است.(93)
 ترک امر به معروف سبب سلطه‏ ى اشرار مى‏ شود.
 امر به معروف و نهى از منکر وظیفه‏ ى تمام انبیا در طول تاریخ است. «و لقد بعثنا فى کل اُمّة رسولاً ان اعبدوا اللَّه و اجتَنِبوا الطاغوت»(94)
 امام حسین علیه السلام درباره ‏ى علّت قیام خود فرمودند: مگر نمى ‏بینید که به حقّ عمل نمى‏ شود و از باطل جلوگیرى نمى‏ شود.(95) من بنا دارم (هر چند با شهادت و ریختن خونم باشد) امر به معروف و نهى از منکر کنم. «انّى اُرید أن آمر بالمعروف...»
 آرى، امر به معروف و نهى از منکر مراحلى دارد که در بعضى مراحل باید تا شهادت پیش رفت. چنانکه خون‏ هاى مقدّسى در راه آن ریخته شده است. «و یقتلون الذین یأمرون بالقسط من النّاس»(96)
 توجیهات نابجا
 بعضى براى سکوت خود توجیهاتى دارند و کلماتى را مى ‏گویند از قبیل:
 کار از کار گذشته است.
 با یک گل بهار نمى‏ شود.

ما و او را در یک قبر نمى‏ گذارند.
 عیسى به دین خود، موسى به دین خود.
 دیگران هستند، به ما چه ربطى دارد.
 در زندگى شخصى افراد دخالت ممنوع است.
 نانم قطع شده و مردم از من رنجیده مى‏ شوند.
 خجالت مى‏ کشم و با او رودرواسى دارم.
 ولى قیام امام حسین ‏علیه السلام ثابت کرد که با یک حرکتِ خالصانه، مى‏ توان تاریخ را متحوّل کرد و با یک گل بهار مى‏ شود.
 ما باید با طاغوت‏ها مبارزه کنیم، زیر پا و سُم اسب برویم ولى زیر بار زور نرویم. سر به نیزه دهیم ولى در برابر ظلم سر خم نکنیم و نباید تصوّر کنیم که آثار امر به معروف و نهى از منکر فورى است، زیرا گاهى آثار یک کلام یا قیام و حرکت، بعد از سال‏ها جلوه مى‏ کند.

 89) هود، 78.
90) آل‏عمران، 110.
91) اعراف، 165.
92) عنکبوت، 45.
93) بحار، ج 97، ص 87.
94) نحل، 36.
95) بحار، ج‏44، ص 192.
96) آل‏عمران، 21.

درسهایی از قرآن
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۲۹
حمیدرضا

از فراق کربلا پیوسته دارم زمزمه
ترسم این هجران دهد آخر به عمرم خاتمه 
دوست دارم تا بگریم در کنار قتلگاه
بشنوم در گوشه ی مقتل صدای فاطمه
دوست دارم تا شود از گریه چشمم جام اشک 
با سرشک دیده سقایی کنم در علقمه
دوست دارم مرقد شش گوشه گیرم در بغل
اشک ریزم بر رخ و باشم دعا گوی همه 
دیده بستم از همه عالم ، دلم در کربلاست
بر لبم دائم بود این بیت زیبا زمزمه
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
در دلم ترسد بماند آرزوی کربلا


دلتنگ کربلا

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۲۲
حمیدرضا

» حرکت امام حسین بر اساس قرآن

» اهداف امام حسین و قرآن


در اسلام به همان مقدار که از فساد انتقاد و با آن مقابله شده، نسبت به اصلاح سفارش و تأکید شده است. قرآن تنها به ایمان و تقواى درونى اکتفا نمى‏ کند، بلکه اصلاح را لازمه‏ ى ایمان و تقوى مى‏ شمارد. «آمن و اصلح»(73) و «فمن اتّقى و اصلح»(74)
 خداوند خود اوّل مصلح است؛ «و اصلح بالهم»(75) و لذا از مردم نیز خواسته تا اوّل عیب‏هاى خود را اصلاح کنند؛ «تابوا و اصلحوا...»(76) و سپس به اصلاح جامعه بپردازند. «فاتّقوا اللّه و اصلحوا ذات بینکم»(77) اصلاح گر هرگز به دنبال فتنه انگیزان نمى‏ رود، «و اصلح و لا تتّبع سبیل المفسدین»(78) البتّه اصلاحات باید بر معیار عدل و قانون باشد «فاصلحوا بینهما بالعدل و اقسطوا»(79)
 کسى که راه هاى صلاح و اصلاح را به روى خود ببندد، نابود خواهد شد هر چند فرزند پیامبر باشد؛ «انّه لیس من اهلک انّه عمل غیر صالح»(80) (اى نوح!) او از خاندان تو نیست، براستى که عمل او غیر صالح است. اولیاى الهى از خدا درخواست مى ‏کردند که به صالحان ملحق شوند. «اَلحِقنى بالصالحین»(81)
 قرآن معمولاً ایمان را همراه عمل صالح بیان کرده است؛ «الذین آمنوا و عملواالصالحات» اثر بخشى عمل صالح محدود به زمان و مکان نیست و حتّى نسل‏ هاى بعدى از اعمال پدران صالح خود خیر و بهره مى ‏برند. «و کان ابوهما صالحا»(82)
 قرآن هدف از کامیابى از نعمت‏ ها را انجام عمل صالح مى‏ داند، «یا ایّها الرّسل کلوا من الطیبات و اعملوا صالحا»(83) یعنى بهره‏ گیرى و کامیابى شما از نعمت‏ها باید براى انجام کار نیک و عمل صالح باشد.
 خداوند متعال حکومت آینده‏ ى زمین را نصیب بندگان صالح خود خواهد کرد. «اِنّ الارض یَرثُها عبادى الصالحون»(84)
 انسان بعد از اصلاح خود، باید به اصلاح دیگران بپردازد و تمام توان خود را در این راه بکار گیرد «ان ارید الا الاصلاح ما استطعت»(85) چیزى جز اصلاح تا سر حد توانم نمى‏ خواهم.
 البتّه خداوند متعال اصلاح طلبان واقعى را از کسانى که شعار اصلاح مى‏ دهند، جدا مى‏ کند و چهره‏ ى مدّعیان دروغین را افشا مى‏ کند؛ «قالوا انّما نحن مصلحون ألا اِنّهم هم المفسدون و لکن لایشعرون»(86) آنها مى‏ گویند: فقط ما اصلاح ‏طلبیم، آگاه باشید آنها خود فساد کنندگانند، ولى نمى‏ فهمند.

 آرى، خداوند مصلحین واقعى را مى‏ شناسد. «و اللَّه یعلم المفسد من المصلح»(87)
 خداوند به مصلحان واقعى وعده ‏ى پاداش داده است. «انّا لانضیع اجر المصلحین»(88)
 نکته قابل توجه آنکه هر چه میزان فساد بالا برود، تلاش مصلحانه‏ ى بیشترى را طلب مى ‏کند. (آرى هر چه هوا گرم‏تر شود، نیاز به آب زیادتر مى‏ شود) و هر چه مفسدان خطرناکتر شوند، مصلحان بزرگترى مى‏ طلبد. در برابر نمرود جز ابراهیم‏ علیه السلام و در برابر فرعون جز موسى‏ علیه السلام و در برابر یزید جز حسین علیه السلام چه کسانى مى ‏توانند مقابله کنند؟!
 بدیهى است برنامه‏ ى اصلاحات همیشه با نامه و گفت وگو و تذکّر پیش نمى‏ رود، بلکه گاهى شرایطى پیش مى‏ آید که باید به استقبال خطر رفت. امام حسین علیه السلام اوّلین مصلِح اسلامى است که به استقبال سخت‏ ترین شداید رفت و جان خود را تسلیم حقّ نموده و به شهادت رسید.


 73) انعام، 48.
74) اعراف، 35.
75) محمّد، 2.
76) نساء، 146.
77) انفال، 1.
78) اعراف، 142.
79) حجرات، 9.
80) هود، 46.
81) شعرا، 83.
82) کهف 82.
83) مؤمنون، 51.
84) انبیاء، 105.
85) هود، 88.
86) بقره، 11 - 12.
87) بقره، 220.
88) اعراف، 170.
درسهایی از قرآن
۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۰۷
حمیدرضا