عشق فقط یک کلام.....حُسَین علیه السلام

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

عشق فقط یک کلام.....حُسَین علیه السلام

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

عشق فقط یک کلام.....حُسَین علیه السلام

سلام به شما دوست عزیز

برداشت های خودم رو از تمامی رخدادها ، مطالعات و ... را سعی میکنم در اینجا یادداشت کنم.

سپاسگذارم از اینکه وقت گرانبهای خود رو برای خواندن نوشته های من گذاشتید.

یا علی

پیوندها

اصول عقائد اسلامی (توحید)7

يكشنبه, ۵ دی ۱۳۹۵، ۱۱:۰۶ ب.ظ


سلام خدمت دوستان

با بخش هفتم اصول عقائد اسلامی (توحید) با شما هستیم

برای مشاهده بخش ششم بر روی این لینک

                                                        کلیک کنید
 

» کارایى دین

 شاید بتوان طرح کلّى دین را براى ساختن جامعه‏اى پویا و رو به رشد، به کارهایى که براى ساختن یک وسیله نقلیه براى حرکت به جلو انجام مى‏ دهیم تشبیه کرد. ما در ساختن یک ماشین چند مرحله را طىّ مى ‏کنیم:
 1- اوّل معدن آهن را کشف مى ‏کنیم.
 2- معدن کشف شده را استخراج مى‏ کنیم.
 3- مواد را ذوب مى کنیم.
 4- قطعات ماشین را مى‏سازیم.
 5 - قطعات ساخته شده را مونتاژ و به یکدیگر متّصل مى‏ کنیم.
 و در نهایت با یک راننده ماهر، اتومبیل ساخته شده را هدایت مى‏ کنیم.

 دین نیز همین پنج عمل را روى انسان انجام مى‏دهد:
 کار اوّل‏
 کار اوّل دین، کشف انسان است. انسانى که خودش را فراموش کند، راهش، رهبرش و هدفش را گم کند، تا سرحد یک حیوان تنزّل مى‏ کند و چون هدف اصلى خود را تنها رفاه و زندگى مادّى مى‏ داند مانند یک مرده مى‏ شود که دیگر حقّ در او اثر نمى‏کند و همچون گرگ مى‏ شود در دریدن، روباه مى‏ شود در حیله، موش مى‏ شود در دزدى، سنگ مى‏ شود در قساوت. این انسان گم شده باید پیدا شود، خودش را بشناسد و کشف کند.
 اگر دین نباشد، ما نمى توانیم به خوبى و درستى خود را کشف کنیم و بشناسیم، لذا کسانى که با انبیا ارتباطى ندارند، انسان را به درستى نشناخته ‏اند، برخى از آنها مى‏ گویند: انسان در اصل حیوان بوده است و برخى دیگر مى‏ گویند: جوهره انسان شهوت است و منشأ تمامى حرکات او شهوات اوست، برخى انسان را حیوانى اقتصادى مى‏ دانند که منشأ تمامى حرکات او شکم اوست. اساساً آنها زندگى و سعادت و خوشبختى را به گونه دیگرى فهمیده ‏اند و معنا کرده‏ اند.
 دین به ما مى‏ گوید: اى بشر! تو شهوت و شکم نیستى، امتیاز و کمال تو در اینها نیست. حتّى امتیاز تو به پرواز کردن، بلند کردن وزنه و خانه ساختن نیست، زیرا حیوانات در تمامى این امور از تو برتر و بالاترند.
 اگر نگاهى به قرآن کنیم به راحتى درمى‏ یابیم که اسلام چگونه انسان را معرّفى مى‏کند. در برخى آیات مى ‏فرماید:
 1- تو خلیفه خدا هستى. (17)
 2- هر چه در زمین و آسمان است براى توست.(18)
 3- تو حامل امانت الهى هستى.(19)
 4- در تو از روح خدا دمیده شده است.(20)
 5 - تو بهترین مخلوق خدا در آفرینشى.(21)
 6- ما تو را گرامى داشتیم.(22)
 7- ما تو را فضیلت دادیم.(23)
 و سپس هشدار مى ‏دهد که مبادا خود را فراموش کنى و گم کنى، که خسارت ببینى و در تجارتت سود نکنى، مبادا خود را ارزان بفروشى و به غیر خدا بفروشى، و این جاست که انسان از خود مى ‏پرسد: اگر من براى زندگى مادّى و اشباع غرائز حیوانى آفریده شده ‏ام، پس چرا هستم؟ و چرا این همه نبوغ و استعداد و آرزو در من قرار داده شده است؟
 کار دوّم‏
 کار دیگر دین، استخراج این معدن کشف شده است. انسان باید استخراج شود از ظلم‏ها، جهل‏ها، تفرقه‏ ها، خرافات، شرک‏ها و.... چنانکه قرآن مى‏ فرماید: «یُخرجُهم من الظلماتِ الى النّور»(24) خداوند مؤمنان را از تاریکى‏ ها به سوى نور خارج مى‏ سازد.
 کار سوّم‏
 دین، انسان را در بوته حوادث ذوب مى ‏کند، همان گونه که آهن در کوره ذوب مى‏ شود.
 دین، عشق به بى‏ نهایت را در انسان ایجاد و آدمى را به آن وصل مى ‏کند، آن گاه بى ‏نهایت کوچک را در بى‏ نهایت بزرگ ذوب مى‏ کند. آرى، انسان به کمک دین و بر اثر مناجات و با توبه وگریه، ذوب شده و ناخالصى‏ هاى او جدا مى‏ گردد.
 کار چهارم‏
 کار چهارم دین، تربیت فردى انسان است. برنامه‏ هاى خودسازى، از راه عبادت و تقواپیشگى و شکوفا کردن صفات نیک و کمال انسانى، یعنى ساختن یک مهره مفید وانسان واقعى؛ همان کارى که پیامبر اسلام در دوران مکّه و در زمان خفقان انجام دادند. تمام دستوراتى که جنبه اجتماعى ندارد در این مسیر قرار مى‏ گیرد تا انسان‏ها یک به یک ساخته شوند.
 عبادت‏هاى فردى، مقدّمه خودسازى وخودسازى مقدّمه جامعه‏ سازى است. تربیت جامعه را باید از تربیت افراد آغاز کنیم. خداوند از پیامبرش مى‏ خواهد ابتدا خودش را پاکیزه گرداند، «وثِیابِکَ فَطهّر»(25) در مرحله دوّم مى‏ فرماید: به زنان و دخترانت بگو پاک باشند، «قل لأزواجک وبَناتک...»(26) در مرحله سوّم خویشان نزدیک خود را انذار کند، «و أنذر عشیرتک الاقربین»(27) و در مرحله چهارم، مأمور انذار اهل مکّه و اطراف آن مى‏ گردد. «لِتُنذرَ اُمّ القُرى‏ و مَن حَولَها»(28) آن گاه نوبت به ارشاد و هدایت جهانیان مى‏ رسد. «کافّةً لِلنّاس»(29)
 کار پنجم‏
 کار پنجم دین، پیوند دادن مهره‏ هاى ساخته شده و ایجاد ارتباط و وحدت بین انسان‏هاى مؤمن و تربیت یافته و در نهایت، تشکیل یک حکومت جامع الهى در تمام ابعاد است، - همان کارى که پیامبر در مدینه انجام دادند - تشکیل یک جامعه اسلامى که معیارها و هدف‏هاى آن الهى باشد و از هر جهت با جامعه‏ هاى غیر اسلامى تفاوت داشته باشد.
 اساساً اسلام دین وحدت، جماعت و اجتماع است، شما در نماز، حتّى اگر به تنهایى نماز بخوانید، به صورت جمع با خداوند متعال سخن مى ‏گویید: «ایّاک نَعبد و ایّاک نستعین» تنها تو را مى ‏پرستیم و تنها از تو کمک مى‏ خواهیم. «اِهدنَا الصّراط المستقیم» ما را به راه راست هدایت فرما. «السّلام علینا و على عباد اللّه الصّالحین» سلام بر ما و بر بندگان شایسته. اسلام با روش‏هاى مختلف سعى دارد مسلمانان را به تشکیل اجتماعات با شکوه تشویق کند، لذا مى ‏فرماید: تعداد نمازگزاران، هر چه بیشتر باشد ثواب نماز جماعت افزون مى‏ گردد.
 اگر غیبت و تهمت و... در اسلام امرى ناپسند است، شاید به خاطر آن باشد که عامل تفرقه و تشتّت است. و اگر هدیه دادن، صله رحم، سلام کردن و مشورت امرى پسندیده است، براى آن است که این گونه امور ایجاد محبّت مى‏کند و باعث انسجام و وحدت مى‏ گردد.
 کار ششم‏
 آخرین کار دین آن است که جامعه متّحد وتشکّل یافته را به دست رهبرى لایق و معصوم بسپارد، تا او امّت را از خطر تسلّط افراد مفسد، مسرف، مترف، جاهل و ظالم حفظ نموده و مردم را از وابستگى و دنیاپرستى برهاند. به راستى، سپردن رهبرىِ جامعه به دست شخص غیر معصوم، ظلم به مقام انسانیّت است.
 این است دورنمایى از طرح کلّىِ مکتب که اگر بخواهیم آنا را در یک سطر بیان کنیم، مى‏ گوییم: دین، یک برنامه جامعى است که نوع «بینش»، «کوشش» و «روش» را براى فرد و جامعه، با معیارهاى خاصّ الهى معیّن مى‏ کند.

 چرا برخى به دین توجّهى ندارند؟
 علل عدم توجّه به دین و گریز از آن را مى‏توان در موارد زیر جستجو نمود:
 1 - عدم شناخت دین‏
 هر چه شناخت ما از چیزى بیشتر باشد و ارزش و اهمّیت آن را بدانیم، توجّه ما نیز به آن بیشتر خواهد شد. سرچشمه بى ‏توجّهى برخى افراد به دین و مسایل آن، نداشتن شناخت درست از دین است.
امام رضا علیه السلام فرمودند:
اگر مردم زیبایى‏ هاى سخنان ما را بشناسند، از ما پیروى خواهند کرد.(30)
 برخى نسبت به نماز کاهلى مى‏ کنند. هنگامى که از آنها جویاى علّت مى ‏شویم، پاسخى مى‏ دهند که از عدم آشنایى آنها به نماز حکایت مى‏ کند. آنان مى‏ گویند: خداوند چه نیازى به نماز ما دارد؟ این گروه نمى ‏دانند که نه تنها خدا به نماز ما و حتّى به خود ما نیازى ندارد، بلکه تمام هستى از ما بى‏ نیاز است. زمین چه نیازى به ما دارد؟! زنبور عسل و سایر حیوانات چه نیازى به ما دارند؟ اکسیژن و خورشید چه نیازى به ما دارند؟ اگر گفته‏ اند خانه خود را رو به خورشید بسازیم، معنایش این نیست که خورشید به ما و اتاق ما نیاز دارد، بلکه این انسان است که به خورشید و نور و گرماى او نیازمند است.
 در دعا مى‏خوانیم: «عصَیتُک بجَهلى» خدایا! به خاطر جهل و نادانى، فرمانت را عمل نکردم.(31)
 اگر انسان، آثار اعمال صالح را بداند و از مجازات اعمال زشت با خبر باشد، قطعاً اعمال صالح را انجام داده، از کارهاى ناپسند دورى مى‏ کند. اگر کسى سیگار مى‏ کشد و نماز نمى‏ خواند، به خاطر این است که نه بر ضررهاى سیگار واقف است و نه از اسرار و آثار نماز آگاه است.
 براى جذب مردم به دین، لازم است شناخت از دین و معارف آن در جامعه رواج یابد و رابطه بین اسلام شناسان و نسل نو بیشتر شود. باید هر دانشجو و هر جوان مسلمان، با یک عالم اسلام شناس در ارتباط باشد تا معارف دینى را بشناسد و همواره از دین، تحلیل و برداشت صحیح  داشته باشد.
 در زمان طاغوت، یکى از استادان مارکسیست در کلاس درس گفته بود: اسلام مى‏گوید: هر کس دزدى کرد باید فوراً دست او را قطع کرد و اگر حکومت اسلامى تشکیل شود، در هر شهرى باید سلاّخ ‏خانه‏ اى براى قطع دست، درست شود. امّا «کارل مارکس» مى‏ گوید: هر کس دزدى کرد لابد گرسنه بوده است، شکمش را سیر کنید، دیگر دزدى نمى‏ کند. شکم سیر کردن هنر است، نه قطع کردن دست!
 هنگامى که یک استاد، مسایل را این گونه تحلیل و القاى شبهه مى ‏کند، باید به او پاسخ داد: اوّلاً این حرف غلط است که هرکس دزدى مى‏ کند بر اثر گرسنگى است. گرچه ممکن است دزدى گاهى بر اثر فقر و گرسنگى باشد، امّا در همه جا چنین نیست، بسیارى از زندانیان، بر اثر حرص وطمع، دزدى وکلاه‏بردارى و گران‏فروشى مى‏ کنند، ثانیاً: هر کس که دزدى کرد، اسلام دست او را قطع نمى‏ کند، بلکه با بیست وشش شرط، دست دزد قطع مى‏ شود.
 خوشبختانه در آن جمع، دانشجوى با اطلاعى مى‏گوید: استاد! اسلام با بیست و شش شرط دست دزد را قطع مى ‏کند. لطفاً شما که به اسلام اشکال وارد مى ‏کنید، فقط شش شرط آن را بیان فرمایید!
 2- اضافه شدن خرافات در دین‏
 برخى از مردم که از مذهب دورى مى ‏کنند به خاطر خرافاتى است که از طرف دوستان نادان و دشمنان دانا به مذهب اضافه مى‏ شود.
 اگر به انسان تشنه‏ اى یک لیوان آب دهند، ولى در آن مگسى باشد، آب را به زمین مى‏ ریزد ونمى‏ آشامد. چه بسیار تشنگان دین که به خاطر وجود خرافات، از اصل مذهب صرف نظر مى‏ کند، گاهى چیزهایى را که حلال است بر خود حرام مى‏ کنیم و گاهى خود را پایبند آداب و رسوم دست و پاگیرى به نام دین مى‏ نماییم. بنابراین از عمل بعضى مسلمانان که مایه فرار مردم از مذهب مى‏ شود، نباید غافل شد.
 3- برداشت و تعبیر ناصحیح از دین‏
 گاهى از دین وتعالیم آن بد برداشت مى‏ شود و این فهم غلط، به نام دین تبلیغ مى‏ شود. صاحب چنین برداشتى بر این باور است که هرکس دیندار است باید این گونه فکر و عمل نماید. بدیهى است فهم نادرست و اشتباه از دین و تعالیم آن و تبلیغ این برداشت ‏هاى ناصحیح به نام دین، مانع از جذب دیگران مى‏ شود. نحوه تبلیغ دین، بسیار مهم است. تبلیغ دین هم روانشناسى مى‏ خواهد وهم سلیقه.
 4- عمل برخى از متدیّنین
 گاهى رفتار برخى از متدیّنین موجب دین گریزى دیگران مى‏ گردد. مانند عرضه غذاى تمیز، توسّط فردى کثیف براى شخصى گرسنه

17) بقره، 30.
18) لقمان، 20.
19) احزاب، 72.
20) حجر، 29.
21) مؤمنون، 14 ؛ تین، 4.
22) اسراء، 70.
23) اسراء، 70.
24) بقره، 257.
25) مدّثر، 4.
26) احزاب، 59.
27) شعرا، 214.
28) انعام، 92.
29) سبأ، 28.
30) بحار، ج 2، ص 30.
31) بحار، ج 97، ص 183.
درسهایی از قرآن

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">