عشق فقط یک کلام.....حُسَین علیه السلام

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

عشق فقط یک کلام.....حُسَین علیه السلام

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

عشق فقط یک کلام.....حُسَین علیه السلام

سلام به شما دوست عزیز

برداشت های خودم رو از تمامی رخدادها ، مطالعات و ... را سعی میکنم در اینجا یادداشت کنم.

سپاسگذارم از اینکه وقت گرانبهای خود رو برای خواندن نوشته های من گذاشتید.

یا علی

پیوندها

پر کرده بوی سیب، امشب کوچه‌ها را
 
دادند بر شیر خدا، خون خدا را
 
زرگر شناسد قدر زر را، پس نداند
 
جز فاطمه کس، قدر مصباح الهدی را
 
شش ماهه دنیا آمده، چون بیش از این‌ها
 
طاقت ندارد بی کسی مجتبی را
 
این طفل از روز نخست آفرینش
 
دیوانه کرده هم غریب هم آشنا را
 
این کیست که شد روضه خوان او خدا و
 
با ماجرایش پاک کرده انبیا را
 

باشگاه خبرنگاران جوان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۸ ، ۰۱:۲۲
حمیدرضا

#شب‌_جمعه
#مخاطب_خاص
دگر هیچ ندارم...
که کنم پیشکش گوشه‌نگاهت!
چه‌کنم؟!
ای همه‌ی جان و دلم...
جان به فدایت!
به فدای حرم و صحن و سرایت!
...
@MokhatabTV3
...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۸ ، ۰۱:۴۳
حمیدرضا

آفتاب روی تـو بخشید بینایی بـه مـا 
تـو بـه نوک نی درخشیدی وما بینا شدیم
همچو نخل خشک کز فیض بهار احیا شود
مـا چو میثم از نسیم کربلا احیا شدیم



پارس ناز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۸ ، ۰۱:۲۱
حمیدرضا


 

حُب الحسین رشتۀ تحصیلی شـــماست

دانشسرای عشق و جنون شهر کربلاست

 

 

در مبـحـث حسـین شـنـاسـی مـوفــّـقـید

موضـوع بـحث سینه زدن پای روضه‌هاست

 

 

تــا روز حـشر مــدرکتــان را نـمی‌دهـند

بــرگ قبــولی هــمه در پــــوشۀ خـداست

 

پــاییـن کــارنــامۀ هــر کـس نوشته اند

ایــن مُـهر سرخ، مُهر شـهنشاه کـربلاست

 

مـحــشر کـنـار درب جـنــان داد می‌زنیــد:

مــردم نـدیـده ایـد کــه آقـای مـا کجـاست؟!

 

تنها به عشق اوست که اینجا رسیده‌ایم

جنــت بــدون حضـرت اربـاب بی صفـاست

 

نـــاگـاه جبــر ئیــل امــیــن نــالــه می‌زنــد:

آقایتان حسین، همان مرد سرجداست؟!

 

محشــر دوبــاره از غــم او ســینه مـی‌زنـید

آنجــا خــدا به خیر کند، محـشری به پاست

حصار عشق

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۸ ، ۰۱:۳۳
حمیدرضا

مارا هم از مقتل صدایی کن حسین جان 
دل های مارا کربلایی کن حسین جان 

جام شهادت را به کام ما بنوشان 
این عمرها را هم خدایی کن حسین جان 

یاران همه بار سفر بستند ورفتند 
جاماندگان را هم صدایی کن حسین جان 

رقص جنون در آتش خون حاجت ماست 
در راه خود مارا فدایی کن حسین جان 

ما خاک این درگاه را خوردیم یک عمر 
با ما فقیران آشنایی کن حسین جان 

این لشگر عشق است و ما سرباز عشقیم 
بر لشگر عشقت دعایی کن حسین جان 

بین قنوت و سجده از رخ پرده بر داشت 
وجه خدایی را رونمایی کن حسین جان 

یا لیتنا کنا معک ورد لب ماست 
در حنجر ما هم نوایی کن حسین جان 

ای ساکن دیر و تنور و تشت ونیزه 
در جان ما هم روشنایی کن حسین جان 

مارا فنای کربلای خویش فرما 
دنیای مارا نینوایی کن حسین جان 

دنیای ما عقبای ما این خیمه گاهت 
تا خیمه خود رهنمایی کن حسین جان

ما را گنهکاران دنیا نام بگذار 
اما قیامت غم زدایی کن حسین جان 

از ارکیان تا عرشیان راهی دراز است 
ماراهم آخر کربلایی کن حسین جان

محمل


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۷ ، ۰۱:۲۰
حمیدرضا

شاید امسال بیایم حرمت؛ یا شاید …
سر و کار دل من هست, فقط با «شاید»
باز هم دفتر خود را بزن ارباب, ورق 
اصلا افتاده کسی از قلم آقا !؛ شاید
فکرش افتاده شبیه خوره‌ای بر جانم
از منِ زشت, بَدَت آمده حتی؛ شاید
می‌روم گم بشوم از نظر مردم شهر 
تا شوم در حرمت پیش تو پیدا شاید
آه, بیرون نکن ارباب مرا راه بده
که به دردت بخورم روز مبادا شاید
می‌روم تا متوسل بشوم بر مادر
برگه‌ی نوکری آنجا شود امضا شاید
باید انگار, شهیدت شوم آن هم گمنام
تا قبولم بکند حضرت زهرا شاید …
رضا قاسمی



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۷ ، ۰۲:۱۹
حمیدرضا


می‌خرم برجان خود درد و بلای روضه را
می‌کشم برصورتم دست شفای روضه را
 
پیش تو آخر سیاهی روسپیدم می‌کند 
دوست دارم پرچم بزم عزای روضه را
 
کربلا قسمت نشد، عیبی ندارد لااقل
ای خدا از ما نگیری کربلای روضه را
 
نام تو آمد میان، پس می‌شود احساس کرد
بوی سیب سرخ جاری در فضای روضه را
 
مادرت با هر «حسین» ما به سینه می‌زند
می‌نشیند ابتدا تا انتهای روضه را
 
از بلا و از مریضی جسم و جانش بیمه ست
مطمئناً هرکسی خورده غذای روضه را
 
مزه‌اش زیر زبانش هست تا پایان عمر
نوش جان کرده کسی که قند و چای روضه را
 
در قیامت می‌شود محشور هرکس با کسی
با خودت محشورکن ما بچه‌های روضه را
 
محمد حسن بیات لو

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۷ ، ۰۱:۳۷
حمیدرضا

 
تمام عمر نهم سر بـه خاکِ این درگاه
کـه لحظه ای تـو کنی زیر پایِ خویش نگاه
بـه دامنت ز ازل چنگ مـن گره خورده
بر آن مباش کـه دست مرا کنی کوتاه
 
تـو و کشیدن دامن ز دست مـن؟ هیهات
مـن و جدایی از این آستان؟ معاذالله
اگر تمامِ زمین را نهند بر دستم
گر از سپهر بـه جنگم بیاورند سپاه
 
نه دست میکشم از دامن محبت تـو
نه رو نهم بـه در دیگری از این درگاهِ
سفید رو چو تـو نشنیده و ندیده کسی
کـه روی خویش نهد بر روی غلام سیاه
 
بـه غیر روی تـو، ای آفتابِ هردو جهان
کسی ندیده زخاک تنور تابد ماه
رسد چو نغمه قرآن بـه گوش در چشمم
سرت بـه نوکِ سنان، جلوه میکند ناگاه
 
چهارده سده بگذشته وهنوز هنوز
دل شکسته مـا با سرت بود همراه
بـه زیر کعب نی و تازیانه عترت تـو
 
بـه قلبِ خصم نهادند حسرتِ یک آه
بـه غیر باب عنایات و رحمت و کرمت
کجا بـه میثم آلوده میدهند پناه؟
پارس‌ناز

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۷ ، ۰۱:۰۸
حمیدرضا

می گویم از کنار زیارت نرفته ها
بالا گرفته کار زیارت نرفته ها
اشک و نگاه حسرت و تصویر کربلا
این است روزگار زیارت نرفته ها
.
.
.
اما هزار مرتبه شکر خدا که هست
مشهد در اختیار زیارت نرفته ها
باب الحسین (ع) قسمت آنان که رفته اند
باب الرضا قرار زیارت نرفته ها
.
.
.
گفتند شاعران همه از حال زائران
این هم به افتخار زیارت نرفته ها
“علی رضایی”

بیستایی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۷ ، ۰۱:۳۰
حمیدرضا

شاعر مهدی زراعتی 
این بار گفتم از چه دلم غرق ماتم است
گفتا عزای مادر سادات عالم است
باید دوباره کار خود از سر بگیرمُ
مثل همیشه اذن ز حیدر بگیرمُ
زان پس وضو ز چشمه ی کوثر بگیرمُ
رخصت به ذکر نام تو مادر بگیرمُ
کودک صفت به مادری ات عشق می کنم
کودک نشد به نوکری ات عشق می کنم
عطری که از حوالی جنت رسیده ای
موجی که تا کرانه ی عصمت رسیده ای
سیبی که بر درخت نبوت رسیده ای
چون لشکری که بهر ولایت رسیده ای
نُه سال با پیمبر و نُه سال با علی
دادی به هر دوشان زِ ازل دستِ یا علی
تو اُمّی و علی و پیمبر دو باب من
برگردد از ازل به شما انتصاب من
حیدر ابوتراب و تو اُمُّ التّرابِ من
بودن، نبودن تو، حضور و غیاب من
همچون که اصل کوزه گری فوت آخر است
خَلق تو اصل مطلب «لَولاکِ» داور است
ای بهترین ترانه ی لب های مرتضی
همدست دست حیدر و همپای مرتضی
مام دو مریم و دو مسیحای مرتضی
پهلو گرفته کشتیِ دریای مرتضی
بانو شما خلاصه به هجده نمی شوی
دنباله دار هستی و کوته نمی شوی
این روز ها وخامت حال ات کُشد مرا
ماه علی، خسوف و هلال ات کُشد مرا
زینب نبیندت که چنین راه می روی
خود را کشیده روی زمین راه می روی
حیف از نگاه خانه که مبهوت کرده ای
با خنده ای که صبح به تابوت کرده ای
حیدر غریب گر شده خانه نشین شده
برگوی چه روی داده، حسن هم چنین شده
بعد از تو مرتضی، اَلِف اش دال می شود
حیدر هُمای رحمت بی بال می شود
یک روزِ او حکایتِ یک سال می شود
بانو مگو علیِ تو غَسّال می شود
Mehrnews.com

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۷ ، ۰۱:۴۰
حمیدرضا