عشق فقط یک کلام.....حُسَین علیه السلام

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

عشق فقط یک کلام.....حُسَین علیه السلام

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

عشق فقط یک کلام.....حُسَین علیه السلام

سلام به شما دوست عزیز

برداشت های خودم رو از تمامی رخدادها ، مطالعات و ... را سعی میکنم در اینجا یادداشت کنم.

سپاسگذارم از اینکه وقت گرانبهای خود رو برای خواندن نوشته های من گذاشتید.

یا علی

پیوندها

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «درسهایی از قرآن» ثبت شده است

                                                  »قرآن و یاد شهدا


» زیارت عاشورا در سایه قرآن

یکى از اصولى که قرآن بر آن اصرار دارد، عشق به خوبان و خوبى ‏ها و تنفّر از بدان و بدى‏ هاست.
 قرآن مى ‏فرماید: از ابراهیم بیاموز که چگونه از عموى منحرف خود اظهار بیزارى کرد؛ «فلمّا تبیّن له انّه عدوّ للَّه تبرّء منه انّ ابراهیم لاوّاه حلیم»(147) آن گاه که براى ابراهیم آشکار شد که او دشمن خداست از او بیزارى جست، با آنکه ابراهیم بسیار دلسوز و بردبار است.
 پیامبر صلى الله علیه و آله مأمور است که به مشرکان بگوید: «انّنى برىٌ ممّا تشرکون»(148) من از آنچه شما شریک خدا قرار مى ‏دهید، بیزارم.
 سوره‏ ى برائت نشان‏گر آن است که تنها علاقه به خوبى ‏ها کافى نیست، بلکه باید با بیان و فریاد، گفتن و نوشتن، نامه و ناله و اشک و عمل، از بدی ها بیزارى جست و نسبت به آنها ابراز تنفر کرد.

 هر سال میلیون‏ها مسلمان در سرزمین منى‏ در کنار خانه ‏ى خدا به پیروى از ابراهیم ‏علیه السلام در سه روز پشت سر هم به سوى نماد شیطان، 49 سنگ پرتاب کرده و از شیطان و شیطان ‏نماها برائت مى‏ جویند.
 جالب آنکه بعد از پرتاب سنگ‏ ها به سوى شیطان، این دعا را مى‏ خوانند: «خدایا حج من را قبول کن» که این رمز آن است که قبولى حج با طرد شیطان وشیطان‏ نماها همراه است.
 ناگفته پیداست که شیطان در هر زمان به شکل و صورتى است، چنانکه امام راحل قدس سره فرمود: آمریکا شیطان بزرگ است.
 در زیارت عاشورا به امام حسین ‏علیه السلام و یارانش صد مرتبه سلام مى ‏دهیم و در مقابل به دشمنان او که دشمنان دین و خدایند، صد بار لعنت مى‏ کنیم.

 تکرار پرتاب سنگ در سرزمین منى‏ به شیطان و تکرار لعنت در زیارت عاشورا، نشان‏ دهنده‏ ى آن است که باید با محبّت خوبان و بغض دشمنان خو بگیریم و خو گرفتن در اثر تکرار است.
 حضرت على علیه السلام متولّد کعبه و خانه‏ زاد خداست، خداوند مى ‏فرماید: به دور کعبه بچرخید تا در طواف خانه خدا عشق على و فکر و راه او در جان شما جاى گیرد. انسان بى‏ عشق و تنفّر، همانند حیوانى است که فقط نفس مى‏ کشد.
 در هر شبانه روز ده مرتبه از خداوند مى‏ خواهیم که ما را در راه اولیاى خود ثابت قدم بدارد؛ «اهدنا الصراط المستقیم صراط الّذین انعمت علیهم» و از راه منحرفان و غضب شدگان بیزارى مى‏ جوییم «غیر المغضوب علیهم و لا الضّالّین» سنگ کعبه را مى‏ بوسیم، ولى از سنگ جمرات با پرتاب سنگریزه ‏ها به آن، ابراز نفرت مى‏ کنیم.
 روز عرفه به عشق حسین علیه السلام و دعاى او اشک مى‏ ریزیم، ولى فرداى آن در عید قربان، کارد به دست، خون مى ‏ریزیم و قربانى مى‏ کنیم. با یک دست دعا و با دست دیگر سلاح.
 آرى مسلمانان باید در تمام شئون زندگى اینگونه باشند.

 امام جمعه‏ ى مسلمین بر لبش فرمان تقوى و در چشمش اشک و بر دستش سلام و گام‏ هایش استوار در قیام است، فکرش آگاه به آفاق و ذهنش انباشته از علم است. و این معناى جامعیّت نمایندگان مکتبى و علما و خطبا در اسلام است.
 اگر به امام حسین علیه السلام سلام مى‏ گوییم، از قرآن آموخته‏ ایم که به پیام ‏آوران آسمانى و رهروان الهى سلام مى‏ گوید: «سلام على نوح فى العالمین»(149)، «سلامٌ على ابراهیم»(150)، «سلام على موسى و هارون»(151)، «سلام على آل‏ یاسین»(152)
 اگر به پیامبر صلى الله علیه و آله صلوات مى‏ فرستیم، از قرآن یاد گرفته ‏ایم که مى‏ فرماید: «اِنّ اللَّه و ملائکته یصلون على النّبى»(153) خداوند و فرشتگان بر پیامبر درود مى‏ فرستند و اگر ما بر بنى‏ امیه و غاصبان حکومت حقّ و تبهکاران تاریخ بشریّت، لعن و نفرین مى‏ کنیم، باز از قرآن آموخته ‏ایم که مى‏ فرماید: «اِنّ الّذین یؤذون اللَّه و رسوله لعنهم اللَّه فى الدنیا و الاخرة»(154) آنان که خدا و پیامبرش را اذیّت مى‏ کنند، خداوند آنها را در دنیا و آخرت لعنت مى‏ کند.
 ما نفرین و لعن به دشمنان خدا را از انبیا یاد گرفته ‏ایم؛ «لعن الّذین کفروا من بنى‏اسرائیل على لسان داود و عیسى‏ بن مریم»(155) کافران بر زبان داوود و عیسى‏ بن مریم لعن شده‏ اند.
 ما نفرین را از سیره‏ ى پیامبر اسلام آموخته ‏ایم که در ماجراى مباهله فرمودند: «ثمّ نَبتَهِل فنجعل لعنة اللَّه على الکاذبین»(156) ما با هم مباهله مى‏ کنیم و لعنت خدا را براى دروغگویان قرار مى‏ دهیم.
 بعضى از مجرمان را نه تنها خدا و پیامبران لعن و نفرین مى ‏کنند، بلکه تمام موجودات با شعور هستى نیز آنان را دائماً لعنت مى‏ کنند. «اولئک یلعنهم اللَّه و یلعنهم اللاعنون»(157)

 کوتاه سخن آنکه سلام و نفرین ما در تمام زیارت‏ها به خصوص زیارت عاشورا، برخاسته از فرهنگ و روح قرآن است.


147) توبه، 114.
148) انعام، 19.
149) صافّات، 79.
150) صافّات، 109.
151) صافّات، 120.
152) صافّات، 130.
153) احزاب، 56.
154) احزاب، 57.
155) مائده، 78.
156) آل‏عمران، 61.
157) بقره، 159.

درسهایی از قرآن
۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۵ ، ۱۱:۴۰
حمیدرضا

                                          » نماز و امام حسین

»قرآن و یاد شهدا


 در قرآن از افراد ترسو و تن پرور به شدت انتقاد شده است؛ «یخشون النّاس کخشیة اللَّه»(129) و «لا طاقة لنا الیوم»(130) و از افراد شجاع ستایش شده است. مثلاً بعضى براى تضعیف روحیّه‏ ى مسلمین مى‏ گفتند: دشمنان شما زیادند ولى مؤمنین به جاى ترس ایمانشان زیاد مى‏ شود؛ «انّ النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایماناً»(131)

 قرآن از کسانى که عاشق جبهه هستند و بخاطر نداشتن امکانات اشک مى ‏ریزند ستایش مى‏ کند «اعینهم تفیض من الدَّمع حَزناً الا یجدوا ما ینفقون»(132)

 قرآن از کسانى که براى خون دادن تسلیم فرمان هستند (گرچه خونشان ریخته نشود) ستایش مى‏ کند. «فلمّا اسلما وتلّه للجبین و نادیناه أن یا ابراهیم قد صَدّقتَ الرؤیا»(133)

قرآن کسى را که در جبهه از خود شهامت نشان مى‏ دهد لایق مقام مى ‏داند. «قتل داود جالوت آتاه اللّه الملک و الحکمة و علّمه مما یشاء»(134)
 قرآن یکى از ارزش هاى حضرت ابراهیم را جرأت او بر شکستن بت‏ها مى‏ داند. «وتاللَّه لاَکیدنّ اصنامکم»(135)

  قرآن مى ‏فرماید: چه بسا پیامبرانى که با همراهان مخلص به جبهه و جنگ رفتند و در برابر سختى‏ ها سستى نورزیدند و از خود ضعف نشان نداده و سر فرود نیاوردند و اینگونه کار و روحیّه‏ ى آنان را مى‏ ستاید. «و کأیّن من نبىّ قاتل معه رِبّیونَ کثیرٌ فما وَهَنوا لِما اصابهم فى سبیل اللَّه و ما ضَعُفوا و مااستکانوا و اللَّه یحبّ الصابرین»(136)
 شاید یکى از اسرار مهم مراسم حج که بر تمام حجاج بیت‏ اللَّه واجب شده است تا شبهایى را در بیرون مکه (بیابان منى‏) بمانند، آن است که آنجا قربانگاه اسماعیل و محل مبارزه حضرت ابراهیم با شیطان است.

 آرى وجوب توقّف در قتلگاه اولیاى خدا، یک عزادارى عملى و بیاد ماندن یاد شهداست.
 در برابر این گروه، قرآن از گروه ‏هایى به شدّت انتقاد کرده است از جمله:
 1 - کسانى که تنها به زندگى دنیا دل بسته ‏اند. «أرضیتم بالحیوة الدنیا»(137)

 2 - کسانى که رفاه زندگى را محبوب‏تر از جبهه و جهاد مى ‏دانند. «قل ان کان ابائکم و ابنائکم و اخوانکم و ازواجکم و عشیرتکم و اموال اقترفتموها و تجارة تخشون کسادها و مساکن ترضونها أحبّ الیکم من اللَّه و رسوله و جهاد فى سبیله فتَربّصوا...»(138)

 3 - کسانى که از دشمن مى‏ ترسند. «قالوا لاطاقة لنا الیوم بجالوت و جُنوده»(139)
 4 - کسانى که مسئله نا امنى خانه را مطرح مى ‏کنند و براى فرار از جبهه و جنگ، از پیغمبر مرخّصى مى‏ خواهند. «یقولون اِنّ بُیوتنا عورة و ما هى بعورة ان یریدون الا فرارا»(140)

 5 - کسانى که از پیامبر براى شرکت در جبهه عذرخواهى مى‏ کنند و بهانه مى‏ گیرند که شرکت ما در جنگ تبوک سبب گناه مى‏ شود، زیرا در برخورد با رومیان به دخترانشان نگاه خواهیم کرد و گرفتار فتنه و گناه خواهیم شد. در حالى که بزرگ‏ترین فتنه و گناه که در آن غرق شده ‏اند، فرار از جبهه و تنها گذاشتن پیامبر است. «و منهم مَن یقول ائذن لى و لا تَفتِنّى اَلا فى الفتنة سقطوا»(141)

کسانى که گرمى هوا را براى ترک جنگ بهانه قرار دادند. «قالوا لا تَنفروا فى الحَّر قل نارُ جهنّم اشدُّ حرّا»(142)
 کسانى که به خاطر نرفتن به جبهه خوشحالند. «فرح المخلّفون بمَقعَدهم خلاف رسول اللَّه»(143)
 خداوند به پیامبرش دستور مى ‏دهد بر مرده‏ ى مرفّهانِ بى ‏درد و منافقانِ ترسو و فراریان از جبهه نماز نگزار و حتّى بر سر قبر فراریان نباید حاضر شد، پس بر مزار شهدا باید حاضر شد.

 حضرت فاطمه علیها السلام هر هفته دوبار (دوشنبه و پنجشنبه) پیاده چند کیلومتر راه را از منزل تا مزار شهداى اُحد طى مى‏ کرد و حتّى مقدارى خاک قبر شهید را به خانه برد و از آن دانه‏ هاى تسبیح ساخت و در دست مى ‏چرخاند تا بدین وسیله شهدا فراموش نشوند.
 خداوند آنچه در زمین و آسمان است آفرید؛«اللّه الذى خلق السموات و الارض»(144) و آن را مسخّر بشر قرار داد؛ «سَخّر لکم ما فى السموات و ما فى الارض»(145) و بشر را براى عبادت و بندگى آفرید؛ «وما خلقت الجنّ و الانس الاّ لِیَعبدون»(146) و قلّه‏ ى عبادت نماز است و قلّه ‏ى نماز سجده است که در سجده بهتر است بر خاک کربلا و تربت شهید سجده کنیم تا شهدا فراموش نشوند.

در آداب سفر حج مى‏ خوانیم: کسى که مکه رود و پیامبر را در مدینه زیارت نکند، جفاکار است و کسى که به مدینه رود و پیامبر را زیارت کند و شهداى اُحد را در کنار مدینه زیارت نکند، جفا کرده است، بنابراین چنین نتیجه مى‏ گیریم که الوهیّت مکه به نبوّت مدینه و نبوّت مدینه به شهادت اُحد پیوند خورده است. یعنى مکه به مدینه وابسته و مدینه به اُحد.
 آیا در این سرّى نیست که شهداى اُحد 72 نفر بودند و شهداى کربلا 72 نفر و شهداى حزب جمهورى هم 72 نفر بودند؟!

 129) نساء، 77.
130) بقره، 249.
131) آل‏عمران، 173.
132) توبه، 92.
133) صافّات، 103 - 105.
134) بقره، 251.
135) انبیاء، 57.
136) آل‏عمران، 146.
137) توبه، 38.
138) توبه، 24.
139) بقره، 249.
140) احزاب، 13.
141) توبه، 49.
142) توبه، 81.
143) توبه، 81.
144) ابراهیم، 32.
145) لقمان، 20.
146) ذاریات، 56.

درسهایی از قرآن
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۵ ، ۱۶:۳۳
حمیدرضا

» عزّت و ذلّت در کربلا

» نماز و امام حسین

 * اگر قرآن در آغاز بزرگ‏ترین سوره‏ ى خود (بقره) مى‏ فرماید: «الّذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلوة»(121) و همچنین در کوچک‏ترین سوره‏ ى خود (کوثر) از نماز سخن به میان مى ‏آورد، امام حسین علیه السلام آن را اقامه مى‏ نماید. «اَشهد انّک قد اقمت الصلوة»(122)

 * اگر قرآن مى ‏فرماید: «و ارکعوا مع الراکعین»(123)، امام حسین‏ علیه السلام نماز را با جماعت آن هم در برابر صفوف دشمن برگزار مى‏ کند.

* اگر قرآن نحوه ‏ى اقامه نماز در میدان جنگ را به پیامبر صلى الله علیه و آله آموزش مى ‏دهد؛ «و اذا کنتَ فیهم فاقمت لهم الصلوة فلتقم طائفةٌ منهم معک ولیأخذوا اسلحتهم...»(124)، امام حسین‏ علیه السلام در میدان جنگ نماز را اقامه مى‏ فرماید.

 * اگر قرآن نماز را به عنوان یک منبع انرژى‏ زاى غیبى معرّفى و مؤمنان را امر به استعانت از آن مى‏ فرماید: «استعینوا بالصبر و الصلوة»(125)، امام حسین‏ علیه السلام نیز در بحبوحه ‏ى جنگ و مشکلات آن، از نماز استعانت مى‏ جوید.

 * اگر قرآن اقامه‏ ى نماز را در اوّل وقت سفارش مى ‏فرماید؛ «اقم الصلوة لدلوک الشمس»(126)، امام حسین علیه السلام نماز ظهر عاشورا را در اوّل وقت اقامه فرمودند.

 * اگر حضرت عیساى مسیح ‏علیه السلام تا زمانى که نفس دارند، مأمور به اقامه نماز شده ‏اند؛ « و اوصانى بالصلوة و الزکوة ما دمت حیّا»(127)، امام حسین‏ علیه السلام نیز تا آخرین لحظه همراه نماز است.

 * اگر قرآن از کسانى که تجارت، آنها را از نماز غافل نمى‏ سازد، ستایش مى‏ کند؛ «رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر اللّه و اقام الصلوة»(128)، راجع به امام حسین ‏علیه السلام چه باید گفت که حتّى حفظ جان هم او را از نماز غافل نساخت.

 * امام حسین علیه السلام نه تنها خود نماز خواند که نمازهاى نمازگزاران را نماز کرد. در حدیث مى‏ خوانیم: سه چیز موجب قبولى نماز است: حضور قلب، نماز نافله و تربت سیدالشهدا.

 * امام حسین علیه السلام به خواهرش زینب علیها السلام مى ‏فرماید: در نمازت به من دعا کن.

 * نماز باید در جامعه و علنى اقامه شود؛ «اقیموا الصلوة» و امام حسین علیه السلام با آنکه مى ‏توانست در خیمه نماز بخواند و با اینکه نمازش شکسته بود، در مقابل جمعیت نماز بپا داشت.

 هنگام اقامه‏ ى نماز در ظهر عاشورا، 30 تیر به سوى حضرت رها شد، یعنى در برابر هر کلمه از حمد و رکوع و سجده تقریبا یک تیر به امام پرتاپ شد.

 * به راستى نماز چیست که در عصر تاسوعا هنگامى که به سید الشهدا علیه السلام پیشنهاد حمله مى‏ شود، حضرت طى چند نوبت گفتگو جنگ را یک روز به تأخیر مى ‏اندازند و مى ‏فرمایند: «انّى اُحبّ الصلوة» و نفرمود: مى‏ خواهم نماز بخوانم، بلکه فرمود: من نماز را دوست دارم. بسیارى از ما نماز مى ‏خوانیم، ولى چقدر نماز را دوست داریم؟

 زراره از امام صادق علیه السلام در باره کعبه پرسید: دهها سال است که هرگاه درباره‏ ى حج و کعبه از شما سوال مى ‏کنم، پاسخ جدیدى مى ‏دهید، علم شما به کجا متّصل است؟ امام فرمودند: آیا مى ‏خواهى کعبه‏ اى که هزاران سال قبل از آدم بوده با چند کلمه اسرارش تمام شود.

 این در حالى است که کعبه و تمامى اسرار و رموز آن که امام به آن اشاره فرمودند، تنها قبله‏ ى نماز است و قبله، یکى از شرایط نماز!!

 * امام حسین علیه السلام حاضر مى‏ شود تا بدن مبارکشان سوراخ سوراخ شود، ولى ارزش نماز شکسته نشود. سر مقدّس سید الشهدا بر روى نى قرآن مى ‏خواند، یعنى سر از بدن جدا مى ‏شود ولى سر و دل از قرآن جدا نمى‏ شود.

عزادارن حسینى! ظهر عاشورا در هر کجا هستید، به یاد امام حسین علیه السلام و آخرین نماز کربلاى او، همراه با حضرت مهدى (عجل ‏اللَّه‏ تعالى ‏فرجه ‏الشریف) نماز ظهر عاشورا را باشکوه و با اخلاص بپا دارید.


121) بقره، 3.
122) زیارت عاشورا.

123) بقره، 43.
124) نساء، 102.
125) بقره، 153.
126) اسراء، 78.
127) مریم، 31.
128) نور، 37.

درسهایی از قرآن
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۳۲
حمیدرضا

» جلوه ‏هاى قرآن در کربلا

» عزّت و ذلّت در کربلا
در برنامه ‏هاى اسلام به مسئله ‏ى عزّت توجه خاصى شده است. پرستش خداوند عزیز، عزّت آفرین است، اما بندگى در برابر غیر خدا (خواه جمادات یا غیر آن) ذلّت است. «کفى‏ بى عزّاً اَن اکون لک عبداً»
 گذاشتن دست انسان در دست رهبران غیر معصوم، توهین به انسانیّت و به ذلّت کشاندن بشر است.
 براى غیر خدا کار کردن (هر چیز و هرکس که باشد) باختن و خسارت است؛ «خابَ الوافِدن على غیرک و خَسِر المتعرّضون الاّ لک»
 اگر دراسلام غیبت کردن، نسبت ناروا دادن، توهین، تمسخر، تحقیر، افشاگرى، طعنه و نیش زدن، منّت ‏گذاشتن، مردم را با نام بد صدا زدن و فحش و ناسزا حرام است، به خاطر آن است که در این کارها عزّت دیگران شکسته مى ‏شود.
 اگر ستایش ستمگر عرش خدا را به لرزه مى‏ آورد، چون درآن عزیز کردن نااهلان است.
 اگر انسان حق ندارد عیوب و گناهان و ضعف ‏هاى خود را حتّى براى نزدیک‏ترین دوستانش نقل کند، به خاطر حفظ عزّت است.
 اگر به تشیع جنازه، رسیدگى به فقرا، عیادت بیماران، وام ‏دادن، دید و بازدید، کتمان عیب دیگران سفارش شده است، به خاطر حفظ عزّت انسان‏هاست.
 اگر به صبر و قناعت و ترک سؤال از مردم و چاپلوسى سفارش شده است، به خاطر عزّت انسان‏هاست.
 به چند نکته توجه کنید:
 1- عزّت به معناى نفوذناپذیرى است، نه داشتن امکانات. ممکن است کسى هیچ گونه امکانات مادى نداشته باشد، ولى هیچ تهدید و تطمیعى در او اثرى نکند، این فرد عزیز است و ممکن است کسى همه گونه امکانات داشته باشد، ولى باز هم افراد و یا اشیایى در او اثر بگذارند که این گونه افراد ذلیلند.
 2- سرچشمه‏ ى همه ‏ى عزّت‏ها خداست. در قرآن مکرّر مى‏ خوانیم: «اِنّ العزّة للّه جمیعا» قرآن عزّت خواهى از غیر خدا را نکوهش مى ‏کند. «أیبتغون عندهم العزّة»(108)
 3- فروتنى در برابر حق عزّت است؛ «العزّ ان تذلّ للحقّ»(109) شیطان عزّت خود را از نژادِ آتشى خود مى‏ طلبید، در حالى که عزّت او در سایه طاعت خدا بود.
 عزّت‏ هاى دنیوى در حقیقت ذلّت است. امیرالمؤمنین ‏علیه السلام مى‏ فرماید: دنیا به گونه ‏اى است که عزّت آن ذلّت است، داشتن مرکب زیبا که به ظاهر عزّت است، در واقع نوعى وابستگى و اسیر شدن نسبت به آن است. باغ و بستان به ظاهر براى کشاورز عزّت است، امّا تا تمام عمر و قدرت او را نگیرد خودش را عرضه نمى‏ کند.
 عزّتى ارزش دارد که سبب تکبّر و فخرفروشى نگردد و به هر مقدار که بیشتر شد، انسان در درون، خودش را کوچک‏تر احساس کند و فروتنى کند؛ «الهى اعزّنى و لاتبتلینى بالکبر و لا تحدث لى عزّاً ظاهراً الا اَحدثتَ لى ذلّة باطنة عند نفسى بقدرها»(110) قرآن سلطه‏ ى کفار را بر مؤمنین ممنوع مى داند؛ «لن یجعل اللّه للکافرین على المؤمنین سبیلاً»(111)
 قرآن پذیرفتن ظلم را مثل ظلم کردن حرام مى ‏داند. «لاتَظلِمون و لا تُظلِمون»(112)
 قرآن زندگى با ذلّت را مرگ و مرگ با عزّت را زندگى مى‏ داند.
 قرآن آنچه را ملاک دانسته، در راه خدا بودن است، نه کشتن و نه کشته شدن؛ «اِنّ اللّه اشترى من المؤمنین انفسهم و اموالهم بانّ لهم الجنّة... فیَقتلون و یُقتلون»(113)
 قرآن به انسان عزّت داده و فرموده:
 هستى براى توست؛ «خلق لکم»(114)
 روح خدا در توست؛ «نفخت فیه من روحى»(115)
 تو مسجود فرشتگان هستى؛ «فسجدوا الا ابلیس»(116)
 تو جانشین خدا هستى؛ «انّى‏جاعل‏فى‏الارض‏خلیفة»(117)
 سرپرست شما خداست؛ «اللّه ولىّ الذین آمنوا»(118)
 انبیا پدران شما هستند؛ «ملّة ابیکم ابراهیم»(119)
 آفرینش تو هدفدار است؛ «و ماخلقت الجن والانس الا لیعبدون»(120)
 در کربلا جلوه‏ ى عزّت الهى را مى‏ بینیم، نوجوان 13 ساله‏ اى به نام حضرت قاسم مى‏ گوید: اگر مسئولین جامعه‏ ى اسلامى یزید و طرفدارانش هستند، پس مرگ از عسل شیرین‏تر است.
 امام حسین‏ علیه السلام مى‏ فرماید: بنى‏ امیّه مرا بین شهادت و بیعت (سازش) مخیّر ساخته است، «هیهات من الذلّة»، در کربلا بدن امام سوراخ سوراخ شد، اما به عزّتش لطمه ‏اى وارد نشد، انواع غم ها بر حضرت زینب و امام سجاد علیهما السلام وارد شد، اما جلوه‏ هاى عزّت آنها در خطبه‏ ها، تار و پود نظام بنى ‏امیه را از هم گسست.

108) نساء، 139.
109) بحار، ج‏78، ص‏228.
110) دعاى مکارم‏الاخلاق.
111) نساء، 141.
112) بقره، 279.
113) توبه، 111.
114) بقره، 29.
115) حجر، 29.
116) بقره، 34.
117) بقره، 30.
118) بقره، 257.
119) حج، 78.
120) ذاریات، 56.


درسهایی از قرآن

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۳۹
حمیدرضا


                                  » امر به معروف و امام حسین


» جلوه ‏هاى قرآن در کربلا


قرآن بارها مى ‏فرماید: به منطق و حقّ فکر کنید، نه به تعداد نفرات و تعبیراتى از قبیل: «اکثرهم لا یعملون»(97)، «اکثرهم فاسقون»(98)، «اکثرهم کاذبون»(99) را به کار برده است.

 قرآن مى‏ فرماید: هر گامى و کلامى باید بر اساس بصیرت باشد «ادعوا الى اللَّه على بصیرة اَنا و مَن اتّبعنى»(100) امام حسین‏ علیه السلام و حضرت ابوالفضل و اصحاب‏ علیهم السلام روز عاشورا ده سخنرانى کوتاه براى موعظه و ارشاد مردم داشتند.

قرآن، از ایثارگران تجلیل مى ‏کند؛ «و یؤثرون على انفسهم»(101)، در کربلا جلوه ‏هاى بسیارى از ایثار به چشم مى‏ خورد که نمونه ‏ى بارز آن ایثار حضرت ابوالفضل العباس ‏علیه السلام است.

 قرآن به عفو کردن و پذیرش عذر مردم سفارش مى‏ کند که نمونه ‏ى بارز آن در کربلا عفو و بخشش حرّبن یزید ریاحى است.
 قرآن مى‏ فرماید: «و العاقبة للمتّقین»(102)و «و العاقبة للتقوى»(103) نام نیکى از دهها هزار جنایتکار در کربلا نیست، امّا نام 72 تن سرباز امام حسین ‏علیه السلام همچنان زنده است.
 قرآن مى‏فرماید: اى پیامبر! ما نامت را بلند داشتیم؛ «و رفعنا لک ذکرک»(104)، در کربلا نام حسین‏ علیه السلام براى همیشه بلند آوازه ماند.

قرآن مى‏ فرماید: «واُمرت لان اکون اوّل المسلمین»(105) یعنى رهبر باید پیشگام باشد و در کربلا امام حسین ‏علیه السلام فرزندش على اکبر علیه السلام را قبل از جوانان بنى‏ هاشمى به میدان نبرد فرستاد.
 قرآن مى ‏فرماید: «فاستقم کما اُمرتَ و مَن تابَ مَعَک»(106) اى پیامبر! تو و یارانت استقامت بورزید، در کربلا بهترین جلوه‏ هاى استقامت را در امام حسین و یارانش ‏علیهم السلام مى‏ بینیم.

 قرآن به جاى نام ‏بردن از افراد، ملاک‏ها و معیارها را بیان مى کند. مثلاً مى‏ فرماید: مولاى شما کسى است که در رکوع نمازش انگشتر خود را به فقیر داد و در یک لحظه بین نماز و زکات را جمع کرد، و این مردمند که باید جستجو کرده مصداق آیه را پیدا کنند، در کربلا امام حسین ‏علیه السلام نفرمود: من با یزید بیعت نمى‏ کنم، بلکه فرمود: «مثلى لایبایع مثله» یعنى خطِ ستیز حقّ و باطل در طول تاریخ بوده، هست و خواهد بود. قرآن مى‏ فرماید: بدى ‏هاى مردم را با خوبى جواب دهید؛ «ویدرؤن بالحسنة السیئة»(107)، در کربلا حُرّ راه را بر امام مى‏ بندد، ولى امام حسین ‏علیه السلام به تشنگان لشکر حُر و حتّى به اسب‏هاى آنها آب مى‏ دهد.

 قرآن پیروى از خدا و اولیاى الهى و وفادارى را سفارش مى ‏کند، برخى یاران امام حسین علیه السلام که جان خود را براى نماز ظهر عاشورا سپر کرده و تیرها را به جان خریدند هنگامى که امام بعد از نماز و در لحظه آخر عمر آنان بالاى سرشان آمد آنها پرسیدند: آیا وفا کردیم؟ گویا تا آن لحظه نسبت به وفادارى خود شک داشتند!

 قرآن در بسیارى از آیات سفارش به توحید مى‏ کند، جمله‏ اى که امام حسین علیه السلام فرمود: «لا معبود سواک» بهترین جلوه‏ ى این آیات است.
 قرآن به نهى از منکر و غیرت دینى و دفاع از حریم سفارش مى ‏کند، در کربلا آخرین جمله امام حسین علیه السلام در گودى قتلگاه به لشکر یزید این بود که به خیمه‏ هاى من حمله نکنید و ناموس مرا پاس دارید و اگر دین ندارید لا اقل در دنیا آزاد مرد باشید!
 قرآن به تسلیم و رضا در پیشگاه خدا سفارش مى‏ کند، امام حسین علیه السلام نیز که روزى بر دوش پیامبر اسلام‏ صلى الله علیه و آله و روزى زیر سُم اسبان بود، در هر حال راضى و تسلیم خداوند است.


97) انفال، 34.
98) توبه، 8.
99) شعراء، 223.
100) یوسف، 108.
101) حشر، 9.
102) اعراف، 128.
103) طه، 132.
104) انشراح، 4.
105) زمر، 12.
106) هود، 112.
107) رعد، 22.

 درسهایی از قرآن
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۵ ، ۱۱:۵۵
حمیدرضا

» اهداف امام حسین و قرآن


» امر به معروف و امام حسین


 امر به معروف و نهى از منکر نشانه ‏ى وجدان بیدار، سوز و تعهّد، عشق به مکتب، حضور در صحنه و عشق به مردم است.
 امر به معروف و نهى از منکر سبب دلگرمى نیکوکاران، کنترل خلافکاران و حافظ حقوق مظلومان است.
 جامعه‏ ى بى ‏تفاوت و ساکت، جامعه ‏ى مرده و بدون رشد است. حضرت لوط به مردمى که در برابر گناه ساکت بودند فرمود «ألیس منکم رجل رشید»(89) آیا یک انسان رشد یافته در میان شما نیست؟
 قرآن شرط بهترین امّت بودن را انجام امر به معروف و نهى از منکر مى داند؛ «کنتم خیر اُمّة اُخرجت للناس...»(90)
 آنگاه که قهر خداوند بر خلافکاران نازل شود، خداوند ناهیان از منکر را نجات مى‏ دهد. «انجینا الذین ینهون عن السوء و اخذنا الّذین ظلموا بعذاب بئیس»(91)
 یکى از برکات نماز آن است که انسان را از منکرات باز مى‏ دارد. «اِنّ الصلوة تَنهى عن الفحشاء و المنکر»(92)
 آمرِ به معروف در پاداش انجام معروف شریک است.(93)
 ترک امر به معروف سبب سلطه‏ ى اشرار مى‏ شود.
 امر به معروف و نهى از منکر وظیفه‏ ى تمام انبیا در طول تاریخ است. «و لقد بعثنا فى کل اُمّة رسولاً ان اعبدوا اللَّه و اجتَنِبوا الطاغوت»(94)
 امام حسین علیه السلام درباره ‏ى علّت قیام خود فرمودند: مگر نمى ‏بینید که به حقّ عمل نمى‏ شود و از باطل جلوگیرى نمى‏ شود.(95) من بنا دارم (هر چند با شهادت و ریختن خونم باشد) امر به معروف و نهى از منکر کنم. «انّى اُرید أن آمر بالمعروف...»
 آرى، امر به معروف و نهى از منکر مراحلى دارد که در بعضى مراحل باید تا شهادت پیش رفت. چنانکه خون‏ هاى مقدّسى در راه آن ریخته شده است. «و یقتلون الذین یأمرون بالقسط من النّاس»(96)
 توجیهات نابجا
 بعضى براى سکوت خود توجیهاتى دارند و کلماتى را مى ‏گویند از قبیل:
 کار از کار گذشته است.
 با یک گل بهار نمى‏ شود.

ما و او را در یک قبر نمى‏ گذارند.
 عیسى به دین خود، موسى به دین خود.
 دیگران هستند، به ما چه ربطى دارد.
 در زندگى شخصى افراد دخالت ممنوع است.
 نانم قطع شده و مردم از من رنجیده مى‏ شوند.
 خجالت مى‏ کشم و با او رودرواسى دارم.
 ولى قیام امام حسین ‏علیه السلام ثابت کرد که با یک حرکتِ خالصانه، مى‏ توان تاریخ را متحوّل کرد و با یک گل بهار مى‏ شود.
 ما باید با طاغوت‏ها مبارزه کنیم، زیر پا و سُم اسب برویم ولى زیر بار زور نرویم. سر به نیزه دهیم ولى در برابر ظلم سر خم نکنیم و نباید تصوّر کنیم که آثار امر به معروف و نهى از منکر فورى است، زیرا گاهى آثار یک کلام یا قیام و حرکت، بعد از سال‏ها جلوه مى‏ کند.

 89) هود، 78.
90) آل‏عمران، 110.
91) اعراف، 165.
92) عنکبوت، 45.
93) بحار، ج 97، ص 87.
94) نحل، 36.
95) بحار، ج‏44، ص 192.
96) آل‏عمران، 21.

درسهایی از قرآن
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۲۹
حمیدرضا

» حرکت امام حسین بر اساس قرآن

» اهداف امام حسین و قرآن


در اسلام به همان مقدار که از فساد انتقاد و با آن مقابله شده، نسبت به اصلاح سفارش و تأکید شده است. قرآن تنها به ایمان و تقواى درونى اکتفا نمى‏ کند، بلکه اصلاح را لازمه‏ ى ایمان و تقوى مى‏ شمارد. «آمن و اصلح»(73) و «فمن اتّقى و اصلح»(74)
 خداوند خود اوّل مصلح است؛ «و اصلح بالهم»(75) و لذا از مردم نیز خواسته تا اوّل عیب‏هاى خود را اصلاح کنند؛ «تابوا و اصلحوا...»(76) و سپس به اصلاح جامعه بپردازند. «فاتّقوا اللّه و اصلحوا ذات بینکم»(77) اصلاح گر هرگز به دنبال فتنه انگیزان نمى‏ رود، «و اصلح و لا تتّبع سبیل المفسدین»(78) البتّه اصلاحات باید بر معیار عدل و قانون باشد «فاصلحوا بینهما بالعدل و اقسطوا»(79)
 کسى که راه هاى صلاح و اصلاح را به روى خود ببندد، نابود خواهد شد هر چند فرزند پیامبر باشد؛ «انّه لیس من اهلک انّه عمل غیر صالح»(80) (اى نوح!) او از خاندان تو نیست، براستى که عمل او غیر صالح است. اولیاى الهى از خدا درخواست مى ‏کردند که به صالحان ملحق شوند. «اَلحِقنى بالصالحین»(81)
 قرآن معمولاً ایمان را همراه عمل صالح بیان کرده است؛ «الذین آمنوا و عملواالصالحات» اثر بخشى عمل صالح محدود به زمان و مکان نیست و حتّى نسل‏ هاى بعدى از اعمال پدران صالح خود خیر و بهره مى ‏برند. «و کان ابوهما صالحا»(82)
 قرآن هدف از کامیابى از نعمت‏ ها را انجام عمل صالح مى‏ داند، «یا ایّها الرّسل کلوا من الطیبات و اعملوا صالحا»(83) یعنى بهره‏ گیرى و کامیابى شما از نعمت‏ها باید براى انجام کار نیک و عمل صالح باشد.
 خداوند متعال حکومت آینده‏ ى زمین را نصیب بندگان صالح خود خواهد کرد. «اِنّ الارض یَرثُها عبادى الصالحون»(84)
 انسان بعد از اصلاح خود، باید به اصلاح دیگران بپردازد و تمام توان خود را در این راه بکار گیرد «ان ارید الا الاصلاح ما استطعت»(85) چیزى جز اصلاح تا سر حد توانم نمى‏ خواهم.
 البتّه خداوند متعال اصلاح طلبان واقعى را از کسانى که شعار اصلاح مى‏ دهند، جدا مى‏ کند و چهره‏ ى مدّعیان دروغین را افشا مى‏ کند؛ «قالوا انّما نحن مصلحون ألا اِنّهم هم المفسدون و لکن لایشعرون»(86) آنها مى‏ گویند: فقط ما اصلاح ‏طلبیم، آگاه باشید آنها خود فساد کنندگانند، ولى نمى‏ فهمند.

 آرى، خداوند مصلحین واقعى را مى‏ شناسد. «و اللَّه یعلم المفسد من المصلح»(87)
 خداوند به مصلحان واقعى وعده ‏ى پاداش داده است. «انّا لانضیع اجر المصلحین»(88)
 نکته قابل توجه آنکه هر چه میزان فساد بالا برود، تلاش مصلحانه‏ ى بیشترى را طلب مى ‏کند. (آرى هر چه هوا گرم‏تر شود، نیاز به آب زیادتر مى‏ شود) و هر چه مفسدان خطرناکتر شوند، مصلحان بزرگترى مى‏ طلبد. در برابر نمرود جز ابراهیم‏ علیه السلام و در برابر فرعون جز موسى‏ علیه السلام و در برابر یزید جز حسین علیه السلام چه کسانى مى ‏توانند مقابله کنند؟!
 بدیهى است برنامه‏ ى اصلاحات همیشه با نامه و گفت وگو و تذکّر پیش نمى‏ رود، بلکه گاهى شرایطى پیش مى‏ آید که باید به استقبال خطر رفت. امام حسین علیه السلام اوّلین مصلِح اسلامى است که به استقبال سخت‏ ترین شداید رفت و جان خود را تسلیم حقّ نموده و به شهادت رسید.


 73) انعام، 48.
74) اعراف، 35.
75) محمّد، 2.
76) نساء، 146.
77) انفال، 1.
78) اعراف، 142.
79) حجرات، 9.
80) هود، 46.
81) شعرا، 83.
82) کهف 82.
83) مؤمنون، 51.
84) انبیاء، 105.
85) هود، 88.
86) بقره، 11 - 12.
87) بقره، 220.
88) اعراف، 170.
درسهایی از قرآن
۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۰۷
حمیدرضا

» انگیزه، اخلاص، نشاط و آگاهى در کربلا


» حرکت امام حسین بر اساس قرآن


آیاتى که امام حسین‏ علیه السلام در مسیر راه به آن استناد فرمودند:
 آیه اوّل: همین که نماینده یزید در مدینه (مروان) تصمیم گرفت که از امام حسین علیه السلام براى یزید بیعت بگیرد، امام فرمود: «ویلک یا مروان فانّک رجس» واى برتو، تو پلید هستى و ما خانواده ‏اى هستیم که خداوند در شأن ما فرموده است: «انّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرّجس اهل‏البیت و یطهّرکم تطهیرا»(54) همانا خداوند مى‏ خواهد که از شما اهل ‏بیت هر پلیدى (احتمالى، شک و شبهه‏اى) را بزداید و شما را چنانکه باید و شاید پاکیزه بدارد.
 آیه دوّم: امام حسین‏ علیه السلام در پایان وصیت ‏نامه ‏اى که قبل از حرکت به کربلا نوشتند، به این آیه استناد کردند: «و ما توفیقى الا باللّه علیه توکّلت و الیه اُنیب»(55) توفیق من جز به (اراده) خداوند نیست که بر او توکّل کرده ‏ام و به او روى آورده‏ ام.
 آیه سوّم: همین که براى فرار از بیعت با یزید، از مدینه به سوى مکه خارج شدند (28 رجب)، این آیه را تلاوت فرمودند: «فخرج منها خائفا یترقّب قال ربّ نجّنى من القوم الظالمین»(56) آنگاه که (موسى) از آنجا ترسان و نگران بیرون شد و گفت: پروردگارا! مرا از قوم ستمکار نجات بده.
 آیه چهارم: شیخ مفید قدس سره مى ‏گوید: همین که امام حسین ‏علیه السلام به سوى مدینه رهسپار شد، گروه ‏هایى از جن و فرشته براى یارى آن حضرت حاضر شدند، امّا امام این آیات را تلاوت فرمودند: «اینما تکونوا یدرککم الموت و لو کنتم فى بروج مشیّدة»(57) هرجا که باشید ولو در برج هاى استوار سر به فک کشیده، مرگ شما را فرا مى ‏گیرد. همچنین آیه ‏ى: «لَبرَز الّذین کتب علیهم القتل الى مضاجعهم»(58) کسانى که کشته شدند، در سرنوشتشان نوشته شده بود (با پاى خویش) به قتلگاه خود رهسپار مى‏ شدند.
 آیه پنجم: همین که امام حسین ‏علیه السلام شب جمعه سوم شعبان (قبل از حرکت به کربلا) وارد مکه شدند، این آیه را تلاوت فرمودند: «و لمّا توجّه تلقاء مَدیَن قال عسى‏ ربّى اَن یهدینى سواء السبیل»(59) و چون رو به سوى مدین نهاد، گفت: باشد که پروردگارم مرا به راه راست راهنمایى کند.
 آیه ششم: در مکه همین که با ابن عباس گفتگو مى‏ کردند درباره‏  ى بنى‏ امیّه این آیات را تلاوت فرمودند: «انّهم کفروا باللّه و برسوله و لایأتون الصلاة الاّ و هم کُسالى»(60) آنان به خداوند و پیامبر او کفر ورزیده و جز با حالت کسالت به نماز نپرداخته ‏اند.... و همچنین آیه‏ ى: «یرائون الناس و لایذکرون الله الا قلیلا» با مردم ریاکارى کنند و خدا را جز اندکى یاد نمى ‏کنند. و آیه ‏ى «مذبذبین بین ذلک لا الى هؤلاء و لا الى هؤلاء و من یضلل اللّه فلن تَجِدَ له سبیلا»(61) در این میان (بین کفر و ایمان) سرگشته‏ اند، نه جزو آنان (مؤمنان) و نه جزو اینان (نامؤمنان) و هر کس که خداوند در گمراهى واگذاردش، هرگز براى او بیرون شدنى نخواهى یافت. و فرمودند: «کلّ نفس ذائقة الموت و انّما توفّون اُجورکم»(62) هر جاندارى چشنده (طعم) مرگ است و بى‏ شک در روز قیامت پاداشهایتان را به تمامى خواهند داد.

 آیه هفتم: در آستانه عید قربان که امام حسین ‏علیه السلام از مکه به سوى کربلا حرکت کردند، نماینده یزید در مکه راه را بر حضرت بست، درگیرى با تازیانه رخ داد، به امام حسین گفت: مى ‏ترسم شما میان مردم شکاف بیفکنى!! حضرت این آیه را تلاوت فرمودند: «لى عملى و لکم عملکم انتم بریئون مما اعمل و انا برى‏ء مما تعملون»(63) عمل من از آن من و عمل شما از آن شما، شما از آنچه من مى ‏کنم برى و برکنارید و من از آنچه شما مى‏ کنید برى و برکنارم.
 آیه هشتم: همین که در مسیر کربلا خبر شهادت مسلم را شنیدند فرمودند: «انّا للّه و انّا الیه راجعون»(64) کسانى که چون مصیبتى به آنان رسد، گویند: ما از خداییم و به خدا باز مى ‏گردیم.
 آیه نهم: در نزدیکى کربلا همین که حُر به امام گفت: چرا آمده ‏اى؟ فرمود: نامه‏ هاى دعوت شما مرا به اینجا آورد، ولى حالا پشیمان شده ‏اید و این آیه را تلاوت فرمود: «فمَن نَکَث فانّما یَنکُث على نفسه»(65) پس هرکس که پیمان شکند، همانا به زیان خویش پیمان شکسته است.
 آیه دهم: در مسیر کربلا همین که خبر شهادت نامه‏ رسان خود «قیس‏بن مسهّر صیداوى» را شنید گریه کرد و این آیه را تلاوت فرمودند: «فمنهم مَن قَضى‏ نَحبَه و منهم مَن یَنتَظر و ما بَدّلوا تَبدیلا»(66) از ایشان کسى هست که بر عهد خویش (تا پایان حیات) به سربرده است و کسى هست که (شهادت را) انتظار مى ‏کشد و هیچ گونه تغییر و تبدیلى در کار نیاورده ‏اند.
 آیه یازدهم: همین که فرماندار کوفه (ابن زیاد) نامه رسمى براى حُر فرستاد که راه را بر حسین‏ علیه السلام ببندد و او نامه را به امام عرضه داشت، امام این آیه را تلاوت فرمودند: «و جعلناهم ائمّة یدعون الى النار...»(67) و آنان را پیشوایانى خواندیم که به سوى آتش دوزخ دعوت مى‏ کنند و روز قیامت یارى نمى‏ یابند.
 آیه دوازدهم: امام حسین ‏علیه السلام در کربلا درباره لشکر یزید براى دخترش سکینه این آیه را تلاوت فرمود: «اِستَحوَذ علیهم الشیطان فاَنساهم ذکر اللّه»(68) شیطان بر آنان دست یافت، سپس یاد خدا را از خاطر آنان برد.
 آیه سیزدهم: در روز عاشورا براى لشکر یزید این آیه را تلاوت فرمود: «فاجمعوا اَمرکم و شُرکائکم ثمّ لایکن امرکم علیکم غُمّة ثمّ اقضوا الىّ و لاتنظرون»(69) شما با شریکانى که قائلید، کارتان را هماهنگ و عزمتان را جزم کنید، سپس در کارتان پرده‏ پوشى نکنید، آنگاه کار مرا یکسره کنید و مهلتم ندهید.

و نیز آیه «انّ ولىّ اللّه الذى نزل الکتاب و هو یتولّى الصالحین»(70) سرور من خداوند است که (این) کتاب آسمانى را فرو فرستاده است و او دوستدار شایستگان است. و نیز آیه ‏ى: «و انّى عذت بربّى و ربّکم ان ترجمون»(71) و من از شرّ اینکه سنگسارم کنید، به پروردگار خود و پروردگار شما پناه مى‏ برم. و همچنین آیه ‏ى: «انّى عذتُ بربّى و ربّکم من کلّ متکبّر لایؤمن بیوم الحساب»(72) من به پروردگار خود و پروردگار شما از (شرّ) هر متکبّرى که به روز حساب ایمان ندارد، پناه مى ‏برم.

 54) احزاب، 33.
55) هود، 88.
56) قصص، 21.
57) نساء، 78.
58) آل‏عمران، 154.
59) قصص، 22.
60) توبه، 54.
61) نساء، 142 - 143.
62) آل‏عمران، 185.
63) یونس، 41.
64) بقره، 156.
65) فتح، 10.
66) احزاب، 23.
67) قصص، 41.
68) مجادله، 19.
69) یونس، 71.
70) اعراف، 196.
71) دخان،20.
72) غافر، 27.
درسهایی از قرآن
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۴۹
حمیدرضا

قرآن و امام حسین


» انگیزه، اخلاص، نشاط و آگاهى در کربلا


بر خلاف دنیاى امروز که به ثروت، نیرو، اطلاعات، تخصص، تکنولوژى و حمایت دیگران تکیه دارد، اسلام کارائى و نقش همه‏ ى آنها را در کنار ایمان به خدا، اخلاص، نشاط و انگیزه مى‏ داند.
 نمونه ‏ها:
 نماز بى‏ نشاط، مورد انتقاد قرآن است. «قاموا کسالى»(41)
 انفاق بى‏ نشاط، مورد انتقاد قرآن ‏است. «هم‏کارهون»(42)
 انجام کار بدون نشاط یا همراه با بهانه‏ گیرى، به منزله‏ ى انجام ندادن آن است، بنى‏ اسرائیل چون بعد از بهانه‏ گیری ‏هاى زیاد، گاوى را ذبح کردند قرآن مى‏ فرماید: گویا ذبح نکردند. «فذبحوها و ما کادوا یفعلون»(43)
 بارها قرآن از کسانى که هنگام رفتن به جبهه بى‏ نشاط بودند، انتقاد کرده است. «اثّاقلتم الى الارض»(44)
 از ایمان و توجّه کسانى که تنها به هنگام اضطرار رو به خداوند مى ‏کنند، انتقاد کرده و مى‏ فرماید: همین که در آستانه غرق شدن قرار گرفتند، خدا را مى‏ خوانند ولى همین که نجات یافتند، فراموش مى‏ کنند. «فاذا رکبوا فى الفلک دعوا اللّه... فلمّا نجّاهم الى البرّ اذا هم یشرکون»(45)
 ایمان در لحظه ‏ى خطر کار فرعونى است که در آستانه‏ ى غرق شدن گفت: ایمان آوردم و خداوند در پاسخ او فرمود: «آلآن و قد عصیت قبل»(46)
 در کربلا نشاط بود؛ امام حسین ‏علیه السلام فرمود: مرگ مانند گردنبند در سینه دختران جوان است.
 فرزند سیزده ساله امام حسن علیه السلام (حضرت قاسم) فرمود: مرگ نزد من از عسل شیرین‏تر است.
 یاران امام حسین‏ علیه السلام مى‏ گفتند: اگر بارها زنده شویم باز کشته شویم، دست از تو بر نمى ‏داریم.
 نشاط بالاتر از رضایت و تسلیم است، ریشه‏ ى نشاط ایمان به راه، رهبر و هدف است و بى ‏نشاطى، نشانه ‏ى باور نداشتن راه، رهبر و هدف است.
 اما مسئله‏ ى انگیزه:

اسلام به انگیزه‏ ى انسان بسیار توجّه دارد، حتّى سیر کردن گرسنگان اگر بر اساس اخلاص نباشد و انگیزه‏ ى غیر الهى داشته باشد، بى ‏ارزش است.
 یکى از سوره ‏هاى قرآن سوره ‏ى «عبس» است که در ده آیه ‏ى اوّل آن به شدّت انتقاد مى ‏کند که چرا به روى نابینایى عبوس شد، در حالى که نابینا نه عبوسیّت را مى ‏بیند و نه خنده را، امّا اسلام اصل عبوس بودن را زشت مى‏ داند، نه به خاطر فهمیدن یا نفهمیدن مردم. اسلام ارزشها و ضد ارزشها را واقعى مى‏ بیند، نه قراردادى، سیاسى، اقتصادى و تعصّبى.
 انگیزه‏ ى امام حسین‏ علیه السلام خودنمایى، قدرت‏ طلبى، انتقام نبود، انگیزه امام و یارانش اصلاح در دین جدّش بود. انگیزه ‏ى یارانش رسیدن به مال، مقام و تظاهر نبود، آنان با خدا معامله کردند و لذا کودک اسیر شده امام، در برابر کاخ بنى ‏امیّه سخنرانى مى‏ کند و مى‏ فرماید: به عدد دانه ‏هاى شن خدا را شکر مى‏ کنم؛ «الحمدللّه عدد الرمل و الحصى» و زینب کبرى پس از شهادت عزیزانش مى‏ فرماید: چیزى جز زیبایى ندیدم؛ «ما رایت الاّ جمیلا» در حالى که اگر انگیزه غیر خدا باشد، باید گلایه ‏ها و ضعف‏ ها و ناسپاسى ‏ها در کار باشد.
 خلاصه آنکه گرچه اسلام به آمادگى همه جانبه در برابر دشمن توجه دارد؛ «واعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة»(47)
 به آموزش‏هاى تخصّصى عنایت دارد، گرچه نزد بیگانگان باشد؛ «اُطلب العلم و لو بالصین»
 به حمایت افراد توجّه دارد؛ «تعاونوا على البّر و التّقوى»(48)
 به ثروت و اطلاعات توجه دارد، اما همه‏ ى اینها به منزله‏ ى عینک وسیله ‏ى دیدن هستند، لکن کار دیدن از چشم است و توفیق تنها از اوست؛ «و ما توفیقى الاّ باللّه»(49) و نصرت تنها از او مى‏ باشد؛ «و ما النصر الاّ من عند اللّه»(50)
 امّا آگاهى:
 امروز خلبانان متخصّص، منطقه ‏اى را بمباران مى‏ کنند، بدون آنکه بدانند چرا و براى چه؟
 در کربلا همه‏ ى یاران امام حسین‏ علیه السلام آگاه بودند. از آغاز سفر تا کربلا تمام جملات امام نشانه‏ ى این بود که این سفر کامیابى مادّى نیست و برگشتى ندارد، یک انتخاب آزادانه، آگاهانه، مخلصانه و عاشقانه بود.
 در اسلام اشک و سوزى ارزش دارد که بر اساس آگاهى باشد؛ «اعینهم تفیض من الدمع مما عرفوا»(51)
 باور و یقین که آمد، انسان در کار خود تردید ندارد. زینب کبرى خطاب به یزید مى‏ گوید: من تو را پست و کوچک مى‏دانم؛ «انّى لاستصغرکَ»

 آرى اگر انسان در اثر معرفت و شناخت یقین پیدا کرد، پخته مى‏ شود و هیچ پخته‏ اى خام نمى ‏شود، ولى اگر بر اساس احساسات و شعارها داغ شد، ممکن است بعد از مدّتى گرفتار تردید و سرد شود، چون هر داغى سرد مى‏ شود.
 در قرآن دو نوع دخول داریم: یکى دخول مردم در فضاى ایمان و دیگرى دخول ایمان در فضاى دل. داخل شدن مردم به ایمان آسان است؛ «یدخلون فى دین اللّه افواجا»(52) امّا داخل شدن ایمان در دل، کار سختى است؛ «و لمّا یدخل الایمان فى قلوبکم»(53)
 اکنون که این سطرها را مى ‏نویسم، شبى است که حضرت على‏ علیه السلام در روز آن در غدیر خم به امامت نصب شد، همانها که «یدخلون فى دین اللّه افواجا» بودند، صحنه را دیدند و تبریک هم گفتند، اما پس از چندى على ‏علیه السلام را رها کردند، زیرا ایمان در قلبشان داخل نشده بود. این است تفاوت دخول مردم در دین با دخول دین در مردم.


 41) نساء، 142.
42) توبه، 54.
43) بقره، 71.
44) توبه، 38.
45) عنکبوت، 65.
46) یونس، 91.
47) انفال، 60.
48) مائده، 2.
49) هود، 88.
50) آل‏عمران، 126.
51) مائده، 83.
52) نصر، 2.
53) حجرات، 14.
درسهایی از قرآن
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۳۸
حمیدرضا

» مقدمه

» قرآن و امام حسین

 اگر قرآن سیدالکلام است،(1) امام حسین سید الشهداست.(2)
 اگر در دعاى 42 صحیفه ‏ى سجادیه درباره ‏ى قرآن مى‏خوانیم: «و میزانُ قِسط» در زیارت امام حسین‏علیه السلام مى ‏خوانیم: «اشهد انّک امرتَ بالقسط»(3)
 اگر قرآن موعظه‏ ى پروردگار است؛ «موعظة من ربّکم»(4)، امام حسین علیه السلام در عاشورا فرمود: عجله نکنید تا شما را به حقّ موعظه کنم. «لا تعجلوا حتّى اعظکم بما یحقّ لکم»(5)
 اگر قرآن مردم را به رشد هدایت مى‏ کند؛ «یهدى الى الرّشد»(6)، امام حسین ‏علیه السلام نیز مى‏ فرماید: من شما را به راه رشد و سعادت دعوت مى‏ کنم. «ادعوکم الى سبیل الرشاد»(7)
 اگر قرآن عظیم است؛ «و القرآن العظیم»(8) امام حسین‏ علیه السلام نیز سوابق عظیمى دارد. «عظیم السوابق»(9)
 اگر قرآن حقّ و یقینى است؛ «و انّه لحقّ الیقین»(10) در زیارت امام حسین ‏علیه السلام نیز مى‏ خوانیم: آنقدر صادقانه و خالصانه عبادت کردى که به درجه‏ ى یقین رسیدى. « حتّى اتاکَ الیقین»(11)
 اگر قرآن مقام شفاعت دارد؛ «نعم الشفیع القرآن»(12) امام حسین‏ علیه السلام نیز مقام شفاعت دارد. «وارزقنى شفاعة الحسین»(13)
 اگر در دعاى چهل و دوّم صحیفه‏ ى سجادیه درباره‏ ى قرآن مى‏ خوانیم که پرچم نجات است؛ «عَلَم نجاة» در زیارت امام‏ حسین ‏علیه السلام مى‏ خوانیم او نیز پرچم هدایت است. «انّه رایة الهدى»(14)
 اگر قرآن شفادهنده است؛ «و نُنزّل من القرآن ما هو شفاء»(15) خاک قبر امام ‏حسین‏ علیه السلام نیز شفاست. «طین قبر الحسین شفاء من کلّ داء»(16)
 اگر قرآن، منار حکمت است،(17) امام حسین نیز باب حکمت الهى است. «السلام علیک یا باب حکمة رب العالمین»(18)
 اگر قرآن امر به معروف و نهى از منکر مى ‏کند؛ «فالقرآن آمرٌ و زاجر»(19)امام حسین نیز فرمود: هدف من از رفتن به کربلا، امر به معروف و نهى از منکر است. «ارید أن آمر بالمعروف و اَنهى عن المنکر»(20)
 اگر قرآن نور است؛ «نوراً مبینا»(21)، امام حسین نیز نور است. «کنت نوراً فى الاصلاب الشامخة»(22)
 اگر قرآن براى تاریخ و همه‏ ى مردم است؛ «لم یجعل القرآن لزمانٍ و لالِناس دون ناس»(23)، درباره امام حسین‏ علیه السلام نیز مى‏ خوانیم که آثار کربلا از تاریخ محو نخواهد شد. «لا یدْرس أثره و لایُمحى رسمه»(24)
 اگر قرآن، کتاب مبارکى است؛ «کتاب انزلناه الیک مبارک»(25)، شهادت امام حسین ‏علیه السلام نیز براى اسلام سبب برکت و رشد است. «الّلهم فبارک لى فى قتله»(26)
 اگر در قرآن هیچ انحرافى نیست؛ «غیر ذى عوج»(27) درباره‏ ى امام حسین ‏علیه السلام نیز مى ‏خوانیم: لحظه ‏اى از حق به باطل گرایش پیدا نکرد. «لم تَمِلْ من حقّ الى باطل»(28)
 اگر قرآن، کریم است؛ «انّه لقرآن کریم»(29)، امام حسین نیز داراى اخلاق کریم است. «و کریم الخلائق»(30)
 اگر قرآن، عزیز است؛ «انّه لکتاب عزیز»(31)، امام حسین فرمود: هرگز زیر بار ذلّت نمى ‏روم. «هیهات منّا الذّلة»(32)
 اگر قرآن، ریسمان محکم است؛ «انّ هذا القرآن... العروة الوثقى»(33)، امام حسین نیز کشتى نجات و ریسمانِ محکم است. «انّ الحسین... سفینة النجاة و العروة الوثقى»(34)
 اگر قرآن، بیّنه و دلیل آشکار است؛ «جائکم بیّنة من ربّکم»(35)، امام حسین نیز اینگونه است. «اَشهد اَنّکَ على بیّنة من ربّک»(36)
 اگر قرآن را باید آرام و با تأنّى تلاوت کرد؛ «و رتّل القرآن ترتیلا»(37) زیارت قبر امام حسین را نیز باید با گام ‏هاى آهسته انجام داد. «و امش بمشى العبید الذلیل»(38)
 اگر تلاوت قرآن باید با حزن باشد؛ «فاقروه بالحُزن»(39) زیارت امام حسین ‏علیه السلام نیز باید با حزن باشد. «فَزُره و انت کئیب شعث»(40)
 آرى، حسین علیه السلام قرآنِ ناطق و سیمایى از کلام الهى است.


1) مجمع‏البیان، ج 2، ص 361.
2) کامل الزیارات، ص‏70.
3) جامع الاحادیث شیعه، ج‏12 ص‏481.
4) یونس، 57.
5) لواعج الاشجان، ص 26.
6) جنّ ، 2.
7) لواعج الاشجان، ص 128.
8) حجر، 87.
9) بحار، ج 98، ص 239.
10) الحاقه، 51.
11) کامل الزیارات، ص 202.
12) نهج‏الفصاحه، جمله 633.
13) زیارت عاشورا.
14) کامل الزیارات، ص 70.
15) اسراء، 82.
16) من لایحضر، ج 2، ص 446.
17) الحیاة، ج‏2، ص‏140.
18) مفاتیح‏الجنان.
19) نهج‏البلاغه، خطبه 182.
20) سموّاالمعنى‏فى‏سمواالذّات،96.
21) نساء، 174.
22) کامل الزیارات، ص 230.
23) سفینة البحار، ج‏2، ص‏413.
24) مقتل مقرّم، 397.
25) ص، 29.
26) مقتل خوارزمى، ج‏1، ص‏164.
 (این سخن از پیامبرصلى الله علیه وآله است)
27) زمر، 28.
28) فروع کافى، ج 4، ص 561.
29) واقعه، 77.
30) نفس‏المهموم، 7.
31) فصّلت، 41.
32) لهوف، 54.
33) بحار، ج 92، ص 31.
34) پرتوى از عظمت حسین، 6.
35) انعام، 157.
36) فروع کافى، ج 4، ص 565.
37) مزمّل، 4.
38) کامل الزیارات، ص‏221.
39) وسائل، ج 4، ص 857.
40) کامل الزیارات، ص‏131.

درسهایی از قرآن
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۱۲
حمیدرضا